از سفر راحیل شریف به کابل تا نشست چهارجانبه
روز یکشنبه 27 دسامبر جنرال راحیل شریف لوی درستیز قوای نظامی پاکستان برای سفر یکروزه و دیدار با مقامات افغان، به کابل آمد. سفر وی به دنبال سفر نرندرا مودی صدراعظم هند به افغانستان صورت میگیرد که وی ساختمان جدید پارلمان افغانستان را که به کمک هندوستان اعمار گردیده است، افتتاح نمود. پاکستانیها همیشه در برابر سفر مقامات هندی به افغانستان، حساس بودهاند.
قرار بود سفر راحیل شریف قبل از برگزاری کنفرانس قلب آسیا صورت گیرد؛ اما به دلیل تنش در روابط دو کشور، این سفر به تعویق افتاد.
بعد از سفر راحیل شریف به کابل، مقامات پاکستانی از مذاکرات چهارجانبه میان امریکا، چین، پاکستان و افغانستان در نیمهای دوم ماه جنوری در اسلامآباد خبر دادند که موضوع صلح در افغانستان را مورد بحث قرار خواهد داد.
بازگشت به مذاکرات صلح
نشست قلب آسیا در اسلامآباد و شرکت اشرف غنی در این نشست، نمایانگر تحرک تازه در روابط میان افغانستان و پاکستان تلقی شد و این امید را به میان آورد که شاید تحرکی جدید در روابط میان دو کشور به میان آید. بعد از حملات خونین در کابل به خصوص حادثۀ شاه شهید، رئیس جمهور غنی بارها از سیاست پاکستان در قبال افغانستان انتقاد کرد، اما به نظر میرسد که پاکستانیها مانند گذشته این اعتراضات افغانستان را مقطعی و موسمی میدانستند و نظر به مشکلاتی که افغانستان با آن دست به گریبان است، به این باور بودند که نیازمندیهای افغانستان به این کشور اجازۀ تنش طولانیمدت در روابط با اسلامآباد را نمیدهد و منتظر فرصت مساعد برای دلجویی از اشرف غنی بودند.
این فرصت در کنفرانس قلب آسیا در پاکستان فراهم آمد و استقبال گرم مقامات پاکستانی از اشرف غنی موجب شد تا افغانستان بار دیگر از مذاکرات صلح با طالبان، با وساطت پاکستان ابراز آمادهگی نماید.
سفر اشرف غنی به اسلامآباد و سخنان وی در کنفرانس قلب آسیا، موجب اعتراضاتی در میان سیاستمداران افغان گردید و حتی استعفای رحمت الله نبیل رئیس امنیت ملی نیز با همین مسئله پیوند داده شد، هرچند از مدتها قبل خبر از اختلاف میان نبیل رئیس امنیت ملی و حنیف اتمر مشاور امنیت ملی به گوش میرسید. روزنامههای پاکستان کنار رفتن نبیل از مقام ریاست امنیت ملی را برکناری یکی از مخالفین حکومت پاکستان از حکومت افغانستان دانسته و از آن استقبال کردند.
آیا سیاست پاکستان تغییر کرده است؟
پاکستان در رابطه به افغانستان سیاست پیچیدهای را دنبال میکند که در اکثر موارد نمایانگر تناقض ژرف میان گفتار و عمل مقامات این کشور در مورد افغانستان را به وضاحت نشان میدهد و همین مسئله نیز موجب شده تا روابط میان افغانستان و پاکستان در طول چهارده سال گذشته وقفههایی از گرمی و سردی را تجربه کند. اگر به نوسانات روابط میان دو کشور در طول سالهای پس از حملۀ امریکا به افغانستان نگاه کنیم، هر دوره از گرمتر شدن روابط، دورۀ سردی و تشنج در دور بعدی را به دنبال داشته است.
اینکه روابط میان دو کشور هیچگاه به صورت مستمر به یک روال خوب یا بد نبوده است، ما را به این نتیجه میرساند که این سیاست اسلامآباد طولانیمدت بوده و بر بنیاد استراتژی این کشور در قبال افغانستان، عیار شده است. چنین سیاست را میتوان سیاست “انتطار” نامید که پاکستان در آن به عنصر “زمان” برای دسترسی به آیندۀ دلخواه، نیاز دارد. بر بنیاد این سیاست، پاکستان هرزمانی که تحت فشار قرار گیرد تا تعهدی را در قبال افغانستان بپذیرد، دست به کاری میزند که جانب افغانستان مجبور به مخالفت گردد و به این ترتیب هم پاکستان از زمان به نفع خود استفاده نماید و هم مسؤولیت سردی روابط میان دو کشور به دوش افغانستان گذاشته شود. در این رابطه پاکستان چنان ماهرانه عمل میکند که حتی شلیک راکت و توپ از جانب آن کشور به مناطق سرحدی افغانستان، نیز از جانب امریکا به عنوان اقدامی علیه “تروریزم” به شمار میآید و اعتراص افغانستان نادیده گرفته میشود.
در سفر اخیر راحیل شریف به کابل، جانب پاکستان نه تنها وعده داد که به پروسۀ صلح در افغانستان کمک خواهد کرد بلکه تاکید کرد که آنهایی را که با پروسۀ صلح مخالفت کنند، سرکوب خواهد نمود. شاید همین مسئله موجب دلگرمی حکومت افغانستان برای نزدیکتر شدن مجدد به پاکستان شده باشد.
مشکلی بنام “رابطه با هندوستان”
پاکستان در طول چهارده سال گذشته به دلایل مشکلات اقتصادی، سیاسی و امنیتی، در برابر رقیب اصلی خود هندوستان ضعیفتر شده است. هند در طول این سالها با اقتصاد پویای خویش در سطح بینالمللی به اعتبار خویش افزوده و مبدل به یکی از اقتصادهای بزرگ آسیا شده است، در حالیکه پاکستان در این مدت چهرۀ کشوری را از خود به نمایش گذاشته که درگیر خشونت است.
هند در طول چهارده سال گذشته کمکهای زیادی به افغانستان نموده و نه تنها در میان دولتمردان بلکه در میان مردم عام افغانستان نیز چهرۀ یک دوست خوب و صادق را به خود اختصاص داده است.
همزمان با سفر صدراعظم هند به کابل، بعضی از رسانهها در پاکستان بار دیگر به وجود بیش از ده قونسلگری هندوستان در افغانستان که گویا علیه پاکستان مشغول فعالیتهای جاسوسی اند، اشاره داشتند از جمله اینکه قونسلگری هند در قندهار جداییطلبان بلوچ را علیه پاکستان کمک میکند.
به نظر میرسد که مشکل اصلی پاکستان در افغانستان، نقش هندوستان در این کشور است؛ اما در این اواخر تلاشهایی به منظور بهبود روابط میان دو کشور در جریان بوده که میتواند روی اوضاع افغانستان نیز تاثیر مثبت داشته باشد.
در کنفرانس قلب آسیا موضوع اصلی و محوری، تلاش در جهت کاهش در تنش میان هند و پاکستان بود و به نظر میرسد که در این کار تاحدی پیشرفت صورت گرفته است. بعد از سفر نرندرا مودی صدراعظم هند به کابل، وی به صورت غیرمترقبه مستقیما از کابل عازم لاهور شد تا دیداری با نوازشریف همتای پاکستانی خود داشته باشد. این دیدار به حدی غیرمترقبه بود که بسیاری از مقامات بلندپایۀ پاکستان حتی سرتاج عزیز مشاور امور بینالمللی صدراعظم پاکستان نیز از آن اطلاع نداشتند و به همین دلیل نیز قادر به شرکت در مهمانی که نوازشریف به افتخار صدراعظم هند ترتیب داده بود، نشدند.
قبل از این سفر، آغاز کار خط لولۀ گاز “تاپی” که قرار است گاز ترکمنستان را از طریق افغانستان و پاکستان به هند برساند، زمینۀ همکاری خوبی را میان این دو کشور رقیب در منطقه فراهم آورده است. اینها همه نشانههای خوب از کاهش تنشها در منطقه است که میتواند روی اوضاع امنیتی در افغانستان تاثیرگذار باشد.
نشست چهارجانبه
بعد از سفر راحیل شریف به کابل، سرتاج عزیز مشاور امور بینالمللی صدراعظم پاکستان گفت که به زودی نشست چهارجانبه شامل کشورهای افغانستان، پاکستان، ایالات متحدۀ امریکا و چین، در اسلامآباد برگزار خواهد شد. وی گفت که در این نشست چهارجانبه، کمیتۀ چهارجانبه به منظور نظارت و ارائۀ راهکاری برای مذاکرات صلح افغانستان، تشکیل خواهد شد.
سخنان سرتاج عزیز میتواند ذهن را به یک نکتۀ مهم جلب نماید؛ در حالیکه حکومت افغانستان همیشه مدعی بوده که در مذاکرات صلح باید حکومت افغانستان نقش اول و تعیین کننده داشته باشد، پس چرا قبلا مقامات افغان هیچگاه از امکان تدویر یک کنفرانس چهارجانبه در مورد افغانستان سخن نگفته بودند؟ دلیل این امر میتواند بیخبری افغانستان از تصامیمی باشد که در رابطه با افغانستان بین کشورهای دیگر صورت میگیرد و افغانستان بعد از دیگران و حتی بعد از پاکستان در جریان آن قرار داده میشود.
اما افغانها یک بار طعم تلخ چنین نشست چهارجانبه را چشیدهاند. در آستانۀ خروج نیروهای اتحاد شوروی از افغانستان، کنفرانس چهارجانبه در ژنو به منظور تامین صلح در افغانستان، میان کشورهای امریکا، پاکستان، حکومت کابل و اتحاد شوری برگزار گردید و آیندۀ شومی را برای افغانستان رقم زد. در این کنفرانس چهارجانبه، هیچ نمایندهای از مجاهدین شرکت نداشت و در حقیقت پاکستان از آنها نمایندگی میکرد.
اکنون افغانستان بازهم در آستانۀ یک کنفرانس چهارجانبۀ دیگر قرار دارد که با همان تجربۀ ناکام روی دست گرفته خواهد شد، فقط با این تفاوت که جای اتحاد شوروی سابق را چین گرفته است.
قرار است این چهار کشور در غیاب طالبان در مورد برنامۀ صلح حکومت افغانستان با مخالفین مسلح تصمیم بگیرند و راهکاری را برای صلح در افغانستان تصویب نمایند. این درحالیست که سازمان ملل متحد یک بار دیگر تحریمهای نافذه بر طالبان را برای یک سال دیگر تمدید نمود.
طالبان ضمن نکوهش این اقدام سازمان ملل متحد، این کار را مانعی سر راه صلح در افغانستان خواندهاند. بخشی از این تحریمها نامهای رهبران طالبان را در لیست سیاه قرار داده است.
از جانب دیگر این نکته نیز جای سوال دارد که پاکستان کدام گروه از طالبان را به میز مذاکرات حاضر میسازد؟ اگر به نمایندگی از طالبان کسانی به مذاکرات آورده شوند که نمایندگی از جبهات جنگ طالبان نداشته باشند، چنین مذاکرات چه نفعی به حال مردم افغانستان خواهد داشت؟
در محیطی چنین مملو از تناقض و ابهام، آیا میتوان به مذاکراتی که برآیند آن صلح برای این کشور جنگ زده باشد، امید بست؟
پایان