پروسۀ صلح در خطر تعطیل یا تعویق؟
بعد از افشای خبر درگذشت ملا محمد عمر رهبر طالبان، نگرانیهای زیادی از آیندۀ مذاکرات صلح میان حکومت افغانستان و طالبان ابراز میشود. سوال این است که آیا از این ببعد میتوان به آیندۀ این مذاکرات خوشبین بود یا نه؟
در گذشته مذاکرات مقدماتی در ارومچی و به دنبال آن مذاکرات در “مری” این خوشبینیها را به میان آورده بود که شاید این نشستها بتواند گره کور مشکل افغانستان را بگشاید و روزنهای به سوی صلح گشوده شود، اما به دنبال اعلام خبر درگذشت ملا محمد عمر، آن هم در بیش از دو سال قبل، موجب گردید تا مذاکرات دور دوم که قرار بود در اسلامآباد برگذار گردد، تا آیندۀ نامعلوم به تعویق افتد در حالیکه مقامات حکومت افغانستان اعلام داشته بودند که موضوع آتشبس در مذاکرات بعدی، در صدر اجندای مذاکرات قرار خواهد داشت.
رهبری جدید طالبان و پروسۀ صلح
در مورد ملا اختر محمد منصور، شخصی که اکنون به عنوان رهبر طالبان از وی نام برده میشود، باید گفت که وی از سال 2010 و بعد از دستگیری ملابرادر، به عنوان شخص شماره دوم تحریک طالبان منصوب گردید و به عبارۀ دیگر در پنج سال گذشته وی به نام ملا محمد عمر، عملا سررشتهدار امور تحریک طالبان از فعالیتهای نظامی گرفته تا تحرکات سیاسی بود.
اگر این دورۀ پنج ساله را با زمان قبل، که ملا برادر مسؤول امور اجرائی طالبان بود، مقایسه کنیم به این نتیجه میرسیم که دید طالبان در دوران پنج سال اخیر نسبت به صلح و مذاکرات و به صورت کلی نسبت به جهان، تغییر کرد. قبل از آن هرگونه تمایل به صلح در صف طالبان بدعتی کفرآمیز به شمار میآمد و اگر کسی از صف طالبان از ضرورت تفاهم و صلح با امریکا یا حکومت افغانستان سخن میگفت، خطر بزرگی را به جان میخرید.
این گونه طرز دید موجب شده بود تا جنگ در افغانستان از دید طالبان نه تنها جنگ برای آزادی افغانستان بلکه برای گرفتن انتقام از امریکا به خاطر دستاندازیهایش در سایر نقاط جهان اسلام نیز تلقی گردد. از جانب دیگر این دیدگاه طالبان موجب میشد تا جامعۀ جهانی طالبان را به عنوان یک گروه همپیمان القاعده بشناسد که یک گروه تندرو است و برنامۀ مبارزۀ مسلحانۀ بینالمللی دارد.
جنگ افغانستان تا آن زمان را میتوان (جنگ بر علیه یک مجهول) نامید. به این معنی که برخلاف تمام جنگهای تاریخ، در جنگ امریکا علیه طالبان، یک طرف یعنی طالبان به صورت کلی فاقد آدرس به منظور تماس بود که فقط در میدان جنگ حضورش احساس میشد و در جای دیگری قابل دسترس و رویت نبود.
بعد از دستگیری ملابرادر و جانشین شدن ملا اختر محمد منصور، برای نخستین بار موضوع مذاکره با خارجیها به منظور رسیدن به صلح در دستور کار رهبری طالبان قرار گرفت. شاید در این تغییر مفکورۀ طالبان، اعلام خروج نیروهای خارجی از افغانستان نیز بیتاثیر نبوده و دستآویزی برای ملا منصور باشد تا ضرورت مذاکره با خارجیها را مطرح سازد.
مذاکرات میان طیب آغا و مقامات امریکایی که سرانجام به آدرسی برای طالبان در قطر منجر شد، به این دلیل با مخالفت شدید مواجه نگردید که همه تصور میکردند که این کار به دستور ملا محمد عمر صورت گرفته است وگرنه در همان زمان نیز فرماندهان مهم طالبان با این کار مخالف بودند و باور شان این بود که مذاکره به منظور صلح، روحیۀ جنگجویان را تضعیف مینماید.
صلح در سخنان ملا اختر محمد منصور
ملا اختر محمد منصور در سخنانی که در جریان گردهمایی به منظور گرفتن بیعت به وی صورت گرفت، تلاشهای صلح را دسیسۀ دشمنان خواند و این سخن وی به مخالفت وی با جریان صلح تعبیر شد، اما در این رابطه باید به فضایی که این سخنان در آن ابراز شده است، نیز توجه شود.
در آن گردهمایی، گروه بزرگی از طالبانی شرکت داشتند که عملا در میدان جنگ حضور دارند و منصور نمیتوانست در حضور آنان به صلح بپردازد و از مذاکرات صلح حمایت نماید، اما اشارات وی به اینکه هر تصمیمی که در تحریک صورت گیرد مطابق به شریعت خواهد بود و نیز اشاره به کمیسیون سیاسی در تشکیلات اداری طالبان، میتواند نوعی تائید از راههای غیر از جنگ برای رسیدن به هدف باشد.
استعفای “طیب آغا” و موقف دفتر قطر
بعد از انتشار خبر مرگ ملا محمد عمر و بیعت به ملا اختر محمد منصور، صداهایی هم به مخالفت با وی بلند شد. این آوازها به معنای مخالفت با پروسۀ صلح و مذاکره نبود، زیرا کسانی که این صداها را بلند کردهاند خودشان در مذاکرات صلح در ارومچی و اسلام آباد شرکت داشتند. بنابراین میتوان گفت که جانب مقابل منصور، نیز مخالف با پروسۀ صلح نیست.
اما خبر مهم در این رابطه استعفای سید طیب آغا از ریاست دفتر سیاسی طالبان در قطر است. طیب آغا از افراد مورد اعتماد ملا محمد عمر بود و میتوان گفت که تقرر وی به این سمت از طرف ملا اختر محمد منصور در سال 2010 نیز برای دادن اطمینان خاطر به ملا محمد عمر بود که دفتر سیاسی دست به کاری خلاف رای رهبر طالبان نخواهد زد.
اما اکنون طیب آغا در استعفانامهای که به رسانهها ارسال نموده دلایل این استعفا را بیان کرده است. نخستین اعتراض وی این است که چرا خبر مرگ ملا محمد عمر از وی پنهان نگهداشته شده بود؟
طیب آغا به عنوان رئیس دفتر سیاسی طالبان در طول سالهای گذشته تماسهای فراوان با کشورهای مختلف داشته که در آن ملاقاتها، در مورد زنده بودن ملا محمد عمر به آنها اطمینان داده بود. اکنون وی گمان میکند که با افشای خبر مرگ رهبر طالبان در بیش از دو سال گذشته، او دیگر نخواهد توانست در مذاکرات با خارجیها، همان وزن سابق را به عنوان نمایندۀ طالبان داشته باشد.
ناگفته نباید گذاشت که دو سال قبل نیز شایعۀ خبر استعفای طیب آغا به گوش رسید که بعدا رد شد. به نظر میرسد که وی از قبل نیز نوعی آشفتگی را در دستورهایی که به وی داده میشد و تقرریهایی که در دفتر قطر از طرف شورای رهبری طالبان صورت میگرفت، احساس کرده بود.
اما مسئلۀ مهمی که وی در این استعفانامه ذکر کرده، تعیین رهبری جدید طالبان در داخل پاکستان است. او همیشه به دیپلوماتهای کشورهای دیگر اطمینان میداد که طالبان تحت اثر و نفوذ پاکستان نیستند اما اکنون با این شیوۀ انتخاب رهبری، وی نخواهد توانست این جریان را توجیه نماید که چرا انتخاب رهبر جدید در خارج از کشور صورت گرفته است.
در استعفا نامۀ طیب آغا آمده است که در گذشته هرگونه انتخاب رهبر در خارج از کشور، برای افغانستان پیامدهای ناگوار در قبال داشته است. او به انتخاب رهبران حکومت کمونیستی، حکومت مجاهدین که در پیشاور صورت گرفت و سرانجام به انتخاب سران حکومت فعلی در کنفرانس بن میپردازد و نتیجه میگیرد که رهبران برگزیده شده در خارج از افغانستان، هرگز رهبران موفق برای افغانستان نخواهند بود.
وی نمیگوید که با رهبری جدید مخالف است بلکه همان موضعی را انتخاب مینماید که خانوادۀ ملامحمد عمر برگزیدهاند یعنی با هیچکس بیعت نخواهد کرد، اما به عنوان یک فرد در کنار طالبان خواهد ماند.
بعد از استعفای سید محمد طیب آغا، شیر محمد عباس ستانکزی معاون دفتر قطر و سایر اعضای آن دفتر حمایت خود را از ملا اختر محمد منصور اعلام کردند و بر اساس گزارشها شیر محمد عباس ستانکزی به عنوان رئیس دفتر سیاسی طالبان، نیز تعیین شده است.
آیندۀ مذاکرات صلح
مذاکرات صلحی که تاکنون با میانجیگری پاکستان صورت گرفته، دفتر قطر را شامل نشده است. در گذشته به نمایندگی از طالبان، کسانی در این مذاکرات شرکت داشتند که اکنون با رهبری جدید مخالف اند. بنابراین مذاکره به منظور رسیدن به صلح نقطۀ اختلافی میان رهبری جدید و مخالفینش نیست و این نشان میدهد که ملا اختر محمد منصور و مخالفینش در مورد اینکه صلح یک ضرورت است، با هم توافق دارند.
اما اختلاف بر سر جانشینی است که میتواند تا مدتی ادامه یابد. اگر مخالفین ملا اختر محمد منصور بتوانند لااقل بخشی از فرماندهان میدان جنگ را با خود موافق سازند، در آن صورت امکان انشعاب در صف طالبان ممکن خواهد بود.
مخالفین منصور تا کنون نگفته اند که به دیل آنان، برای رهبری به جای اختر محمد منصور، کیست؟ گفته میشود که آنها روی جانشینی پسر ملا محمد عمر تاکید دارند. با توجه به اینکه گروه طالبان بیش از اینکه یک گروه سیاسی باشد، گروهی شدیدا مذهبی است، مسئلۀ جانشینی پسر به جای پدر و طرح این سوال که آیا امارت میراثی است و یا نه، میتواند بیشتر موضوع بحثهای فقهی در میان آنان باشد تا اینکه بحث و جدلهای سیاسی را برانگیزد.
با توجه به این کشمکشها میتوان پیشبینی کرد که پروسۀ صلح برای مدت نامعلوم دستخوش تعویق خواهد شد زیرا شرکت در پروسۀ صلح در شرایط اختلاف، میتواند موقف جناح شرکت کننده در مذاکره را به خصوص در میان طالبان مسلح تضعیف نماید.
پایان