اظهارات مقام بلندرتبۀ نظامی بریتانیا؛ هشداری برای سناریوی آینده!

 

جمال الدین بدر، آگاه امور سیاسی

رئیس ستاد مشترک ارتش بریتانیا اخیراً در مصاحبه با روزنامۀ دیلی تیلگراف گفته است که احتمال دارد پس از خروج نیروهای خارجی از افغانستان، طالبان مناطقی را که از دست داده بودند، دوباره تصرف کنند. وی مخالفین مسلح دولت افغانستان را به طالبان میانه رو و تندرو تقسیم کرده و گفته است که عناصر میانه رو طالبان می‌توانند وارد روند سیاسی شود؛ اما عناصر  تندرو به جنگ و پیکار با دولت افغانستان ادامه خواهند داد و برای بازپس گیری مناطقی را که “سربازان ما به زحمت از آنها بدست گرفته اند تلاش خواهند کرد”. این در حالی است که چند روز پيش دیوید کامرون نخست وزیر بریتانیا که به افغانستان آمده بود، در جمع سربازان بریتانیایی در ولایت هلمند، پایان موفقانۀ ماموریت افغانستان و خروج آبرومندانه سربازانش از افغانستان را اعلان کرد و از وضعیت امنیت و ثبات افغانستان ابراز اطمینان کرده بود.

تبصره:

اظهارات رئیس ستاد مشترک ارتش کشور شاهی انگلستان، مبنی بر اینکه بعد از خروج نیروهای بین المللی، اکثر مناطق افغانستان به تصرف طالبان در خواهند آمد، یک نوع تهدید به حکومت کابل و اخبار از سیناریوی آیندۀ منطقه است؛ چون بریتانیا یکی ازکشورهای غربی است که نقش محوری را درجنگ افغانستان داشت. اگر عمیقاً دیده شود درسطح بین المللی یک گروه درجوامع غربی، به ویژه در داخل اتحادیه ناتو دیده می‌شود، که کشورهای انگیلس تبار (امریکا، انگلستان، کانادا و استرالیا) می‌باشد و به یک اتحاد ویگانگی درمورد قضایای جهانی دیده می‌شود. اینها وجوهات نظر قریب تر و دیدگاه مشترک نظر به دیگر کشورهای قوی اروپایی دارند که ازجمله قضیۀ افغانستان هم است. به گونۀ مثال دیده می‌شود که اگرچه جنگ از آدرس ناتو از طرف تمام کشورهای غربی آغاز شده بود، ولی اکثراً این جنگ را کشورهای انگلیس تبار بدوش خود گرفتند، دیگر کشورها نقش حاشیوی داشتند، به طور مثال در سنگرهای داغ و درمناطق آسیب پذیر و طالبان گزین، نیروهای این کشورها اعزام شدند، مانند ولایات شرقی و جنوبی کشور که نیروهای بریتانیا در ناامن‌ترین ولایت (هلمند) و استرالیا وکانادا هم درقندهار و ولایات همجوار آن مستقر شدند، بناءً این کشورها بیشتر تلفات سنگین جنگ را متحمل شدند و با وجود آن، کدام گله و شکوه هم از اینها شنیده نشد، برعکس نیروهای دیگر کشورهای قوی اروپایی، در شمال مانند آلمان و در مرکز مانند فرانسه که با دیدن اندک ترین تلفات، فغان این کشورها وحتی ملت های متبوع آن در مجامع بین المللی شنیده شد، و صحبت های از باج دادن نیروهای فرانسوی به طالبان، برای حفظ جان عساکر ایشان در مناطق سروبی و غیره، از طریق رسانه‌ها به نشر رسید.

همچنین در قسمت بازسازی و کمک به مردم هم، نقش همین کشورهای انگلیسی تبار خیلی پر رنگ و بارز بود. درکنار این همه، همیشه شکوک و شبهات در مورد مساعدت این کشور‌ها مخصوصاً انگستان به مخالفین مسلح دولت از مقامات دولت افغانستان و حتی از مردم عادی در محافل شنیده می‌شد و از طریق رسانه‌ها هم نشر شده است. به طور مثال دو دیپلومات انگلیس که کارمند یونما در افغانستان بودند، به اتهام مساعدت با طالبان در هلمند، از طرف دولت افغانستان اخراج گردیدند که باعث تیره‌گی روابط میان دوکشور شد؛ و همچنین حکومت انگلستان، از طرف دولتمردان افغانستان در محافل خصوصی همیشه به دیده شک و طرفداری پاکستان در قضایای منطقوی یاد می‌شود.

بناءً اظهارات رئیس ستاد مشترک ارتش انگلستان منحیث دومین کشور متحمل جنگ و بازسازی در افغانستان، محض یک تخمین گفته نمی‌شود، اظهارات این مقام نظامی بلند پایه انگلیسی، با درنظرداشت نقش این کشور درجنگ افغانستان و روابط تنگاتنگ اش با کشور پاکستان و منحیث یک کشور دخیل و آگاه در قضیه، که یک شریک استرتژیک (پاکستان) هم در منطقه داشته باشد، یک نوع هشدار برای سیناریوی آینده، در صورت دست نیافتن به مطالب دلخواه ایشان، تلقی می‌گردد؛ که اگر احیاناً این چنین نشود، شاید برای بدست آوردن نتایج مورد نظر شان، چنین سیناریویی ساخته شود. این کار نظر به حجم فزیکی و تمویل جنگ این کشورها و با درنظرداشت پائین بودن ظرفیت نیروهای افغان از لحاظ کمی و کیفی، بعید به نظر نمی‌رسد؛ چون ما در چند سال گذشته، دارای یک نظام خودکفا و متکی به وسائل خود نبودیم؛ بلکه همه دستگاه های محوری و ستون فقرات دولت، به کمک و مساعدت این کشورها استوار است، بناءً هرنوع کاستی مساعدت این کشورها، تمام معادله و بیلانس سیاسی و نظامی را برهم زده می‌تواند.

دیگر جناح‌های داخل دولت افغانستان نیز در مقابل این کشورها به شکل متحد صف آرا نیستند؛ بلکه در این رویارویی رئیس دولت تنها و منحصر به ذات خود است که اثرش دراین مورد، از نیمه ساحۀ ارگ بیرون ممتد نمی‌شود، بناءً نتیجه این شده می‌تواند که واقعاً افغانستان به طرف بحران و جنگ نامحدود برود که شاید قربانیان آن بیشتر از پیش باشد.

سهم امریکا در این سناریو:

همچنان راپورهای منابع استخباراتی ایالات متحده امریکا هم، به همچنین وضع اشاره کرده‌اند، که آنرا مجزا از اظهارات مقام ارتش انگلیس پنداشته نمی‌توانیم؛ بلکه به این معنی است که قدرت های بزرگ جهان که اصلاً جنگ را به پیش می‌بردند، حال به این نتیجه رسیده‌اند که باید اوضاع عوض شود و سیناریوی دیگری ساخته شود. کشمکش میان کابل و این قدرت‌ها بیشترین زمینه را برای این چنین سیناریو فراهم ساخته است.

در کنار این همه، به نظر من، این دوستی که میان دولت معاصر افغانستان و ایالات متحد امریکا و ناتو است، در تاریخ دوستی دولت‌ها وملت‌ها بی‌نظیر و کم سابقه بوده است. این یک عشقی است که غیر از چند روز اول ماه عسل دیگر به وخامت گرائیده است و عاشق و معشوق هر دو از این عشق بیزار و متنفر اند؛ حال فقط اعلان فسخ و مراسم فاتحه و عزاداری مانده است. حالا سلسله کارهای برای مقدمات این کار صورت گرفته است و خلاف نورم دیپلوماتیک بین‌المللی، به یک دیگر با لهجه‌های تند ولحن ناملایم صحبت وخطاب می‌شوند.

سناریوی دیگر:

یک سیناریوی دیگری هم وجود دارد که در صورت امضای معاهده نیز جنگ در داخل افغانستان ومنطقه به پایان نخواهد رسید؛ چون پاکستان همواره وجود نیروهای خارجی و امریکایی را برای خود خطر بزرگ و زنگ خطر برای برنامه اتومی خود تلقی می‌کند؛ پاکستان با خروخ زود هنگام این نیروها نفس راحت خواهد کشید. و از طرف دیگر، پاکستان به عنوان جنگ علیه تروریزم و تحت فشار امریکا و ناتو چند صد هزار ارتش خود را در حدود مشترک افغانستان و پاکستان، در حالت احضار درجه یک قرار داده بود که طبق قوانین و شرایط نظامی، مصارف خیلی گزاف را دارد؛ و از سویی هم با قبایل پشتون آنسوی خط دیورند، که اغلبا برای پاکستان مخلص هستند، در حالت جنگ بی‌مفهوم درگیر اند که سروصدای مخالف احزاب مذهبی و سیاسی، امثال تحریک انصاف و غیرۀ پاکستان را هم همراه داشته است و باعث بدترین ناامنی‌ها و انفجارات قوی در داخل شهرهای پاکستان شده است، پاکستان برای رهایی از این وضعیت، در تلاش یک بهانه است. به نظر من، بعد از خروج اکثر نیروهای امریکای از افغانستان، و محدود شدن شان در چندین نکات مشخص در داخل افغانستان، پاکستان در داخل هند و مناطق متنازع همچون جمو و کشمیر و غیره، بعضی از انفجارات و حوادث دیگری را نیز به راه خواهد انداخت که درمقابل، هند نیز خشمگین شده نیروهای خود را به طرف مرز پاکستان سوق خواهند داد که در آن حالت، پاکستان به دلیل خطرات هند در حدود مشترک هند و پاکستان، تمام نیروهای مستقر در امتداد خط دیورند را، به آن سمت مرز سوق خواهد داد، که درنتیجه، در این طرف مرز زمینه عبور و مرور جنگ جویان طالب و دیگر گروه‌های مسلح مهیا خواهد شد که همانند زمان جهاد، گروه‌های مسلح از آن طرف مرز به آسانی بدون کدام موانع عبور و مرور خواهند کرد. از همین جا است که یک جنگ طولانی و طاقت فرسا درکشور آغاز خواهد شد که ادارۀ آن را کشورهای همسایه خواهند داشت. به گمان اغلب بعضی از ولایات در شرق و جنوب کشور و اکثر ولسوالی‌ها، بدست طالبان خواهد افتید و دولت هم در شهرهای کلان منحصر مانده و از آنها دفاع خواهد کرد.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *