گروه دولت اسلامی در میدان جنگ خراسان
از زمانیکه گروه داعش در سوریه و عراق نام خود را به “دولت اسلامی” تغییر داد، این نگرانی به میان آمد که این گروه اهدافی بلندپروازانهتر از محدودۀ عراق و سوریه دارد؛ زیرا داعش مخفف “دولت اسلامی عراق و شام” بود و این نام میتوانست به این معنی باشد که دامنۀ فعالیت این گروه منحصر به همین دو کشور خواهد بود، اما به زودی این گروه با اعلام برنامۀ جدید، ساحۀ به مراتب وسیعتر یعنی سراسر جهان اسلام را به عنوان قلمرو فعالیت و حکمروایی آیندۀ خود مشخص کرد.
در برنامۀ جدید رهبر این گروه، ابوبکر البغدادی خود را به عنوان خلیفۀ مسلمین معرفی نمود و از مسلمانان در سراسر جهان خواست تا به این خلافت اعلام بیعت نمایند. خواست بیعت به این معنی بود که ساحۀ فعالیت این گروه به سراسر جهان اسلام از المغرب تا جزایر میدانائو در فلیپین گسترده خواهد شد.
خلافت اسلامی:
منطقهای که بعد از جهان عرب و حتی بیشتر از بعضی از کشورهای عرب مورد توجه رهبری این گروه قرار گرفت، خراسان بود. دلیل این توجه را میتوان در همان تمایل قدیمی به احیای خلافت در میان مسلمانان نیم قارۀ هند جستجو کرد که بعد از سقوط خلافت عثمانی تحریک احیای خلافت را به میان آوردند. به همین دلیل زمانیکه البغدادی اعلام خلافت کرد و از مسلمانان سراسر جهان خواستار رفتن به سرزمین خلافت شد، نخستین مسلمانان غیر عرب که به وی اعلام بیعت کردند از پاکستان و افغانستان بودند. تعداد زیادی از آنها به سوریه رفتند و چند ماه قبل در آن کشور به تأسیس جبهۀ خراسان اقدام نمودند.
از آن ببعد جمعی از جنگجویان از آسیای میانه نیز به آنها پیوستند و اکنون گفته میشود که جبهۀ خراسان در سوریه، یکی از جبهات قدرتمند این گروه است و حتی مقامات امریکایی هم از این جبهه به عنوان یک جبهۀ خطرناک نام بردند.
خراسان:
سرزمین قدیم خراسان در اوایل ظهور اسلام سرزمینی شامل تمام افغانستان و تاجیکستان امروز، بخشهایی از ایران، ازبکستان، ترکمنستان و بخشی از مناطق آنسوی دیورند را شامل میشد. اکنون گروه دولت اسلامی برای همین ساحۀ وسیع متشکل از چندین کشور، یک والی ویک معاون والی مقرر کرده اما هنوز به عملیات نظامی دست نزده است.
جالب اینجاست که در طرح خراسان این گروه، مناطقی تا رود اتک که در نتیجۀ معاهدۀ دیورند از افغانستان جدا شده شامل است. بنابراین از چهار ایالت پاکستان، سه ایالت شامل ولایت خراسان نیست و فقط ایالت ناامن خیبر پشتونخواه و مناطق قبایلی بخشی از خراسان به شمار آمده است. در تشکیلات ولایت خراسان، حافظ سعید خان از اورکزی اجنسی به حیث والی و عبدالرؤوف خادم از ولایت هلمند بحیث معاون والی تعیین گردیده اند.
حافظ سعید خان از اعضای سابق طالبان پاکستانی است که همراه با تعدادی دیگر از جمله شاهد الله شاهد از این گروه جدا شدند. معاون ولایت خراسان عبدالرؤوف خادم سابق عضو کمیسیون نظامی طالبان بود. ابومحمد العدنانی سخنگوی گروه دولت اسلامی این تقرر را تائید کرده است.
آیا طالبان دچار انشعاب خواهند شد؟
تا آنجا که مسئله به طالبان پاکستانی رابطه میگیرد، این گروه از قبل به گروههای کوچکتر منشعب گردیدهاند و امروز زمانیکه از طالبان پاکستانی نام برده میشود، بیشتر منظور گروه تحت رهبری ملافضل الله است. بنابراین چنین انشعاب در این گروه غیر منتظره نیست.
اما در مورد طالبان افغان باید گفت که ظهور داعش در منطقۀ فعالیت این گروه، میتواند چالش برانگیز باشد. اما نفوذ عبدالرؤوف خادم در تحریک طالبان ضعیف است و وی به عنوان یک سلفی در میان طالبان افغان از قبل هم زیاد مورد قبول نبود، اما رهبری طالبان برای نشان دادن وسعت نظر خویش که قدرت تحمل قرائتهای دیگر از مذهب را هم دارد و نیز به منظور جلب اعتماد عربهایی که به طالبان مساعدت مالی میکنند، وی را به عضویت کمیتۀ نظامی برگزید. عبدالرؤوف خادم به دلیل رابطه با جنگجویان عرب “شامل اعضای القاعده و غیر از القاعده” امکان رابطه با گروه دولت اسلامی را به دست آورد و بخصوص به عنوان شخصی با طرز فکر سلفی که در عین حال با طالبان افغان کار کرده است، مورد توجه رهبری گروه دولت اسلامی قرار گرفت.
تلاش گروه دولت اسلامی برای نفوذ به افغانستان:
در این اواخر شایعاتی مبنی بر حضور افرادی از گروه دولت اسلامی در بعضی از مناطق افغانستان شنیده میشود. از قول مقامات دولتی در ولایات هلمند، فراه، غزنی، زابل و حتی ولایت کندز در شمال افغانستان گزارشاتی مبنی بر حضور رو به گسترش گروه دولت اسلامی در این ولایات شنیده میشود.
مردم از حضور ناگهانی گروه دولت اسلامی سخن میگویند و دلیل شان نیز اینست که این جنگجویان از طالبان فرق دارند و پرچمهای سیاه حمل مینمایند. در بعضی از موارد شاید این گزارشات بدور از واقعیت نباشد؛ اما در مواردی اخباری از این دست، به خصوص که مقامات دولتی آنرا گاهی به صورت مبالغهآمیز گزارش میدهند، جای تأمل دارد. آیا هدف از پخش چنین اخبار، نگران ساختن کشورهای دیگر به خصوص امریکا از آیندۀ افغانستان به این منظور نیست، تا در تاریخ خروج نیروهای خود از افغانستان تجدید نظر نماید؟
در مواردی حضور جنگجویان خارجی در بعضی از مناطق رابطهای با گروه دولت اسلامی ندارد. به عنوان مثال ولسوالی دای چوپان در ولایت غزنی از سال 2006 تاکنون جایی است که در آن جنگجویان ازبیک وابسته به گروه طاهر یلداش زندگی میکنند و این افراد سالها قبل از به میان آمدن گروه دولت اسلامی و به دنبال جنگ با گروهی از طالبان پاکستانی که با دولت پاکستان قرارداد بسته بودند، به این منطقه آمدهاند.
اگر گروه دولت اسلامی بخواهد در میان چنین گروههایی نفوذ نماید، شاید به مشکل کمتری مواجه گردد، اما نفوذ در میان طالبان، کاری آسان نیست و امکان برخوردهای مسلحانه وجود دارد؛ زیرا طالبان به هیچ گروهی اجازۀ فعالیت مستقل نظامی را در مناطق تحت نفوذ شان نمیدهند.
فرق طالبان و گروه دولت اسلامی:
تفاوت میان این دو گروه در برنامۀ سیاسی آنهاست. طالبان اعلام داشته اند که برنامهای برای خارج از افغانستان ندارند و هدف شان آزادی افغانستان از تسلط امریکا و متحدین آن کشور است. وقتی نیروهای خارجی از افغانستان خارج شوند، دیگر دلیلی برای جنگ در افغانستان هم وجود نخواهد داشت.
اما برنامۀ گروه دولت اسلامی، گسترش دامنۀ نفوذ این گروه، به سراسر جهان اسلام است و خود را متعهد به این هدف میداند. پس برای گروههای مسلح خارجی که قبلا همپیمان طالبان افغان بودند و هدف شان جنگ در کشورهای خودشان است، پیام گروه دولت اسلامی میتواند دارای کشش و جاذبه باشد.
نتیجه:
در مجموع نتیجهای که از این تحولات میتوان گرفت، اینست که حتی ضعف طالبان در افغانستان به معنای قدرت گرفتن دولت افغانستان نیست. حتی اگر گروه طالبانتضعیف شود، گروه تندروتری به میدان میآید که دامنۀ جنگ را تا به آنسوی مرزهای افغانستان، به خصوص آسیای میانه گسترش خواهد داد. به همین دلیل عبدالکریم خرمرئیس دفتر حامد کرزی رئیس جمهور سابق افغانستان این کار را دسیسۀ امریکا میداند و در مقالهای پیشبینی میکند که “دامنۀ جنگ به کشورهای همسایۀ افغانستان و مرزهای چین کشانده میشود و برای عملی شدن این نقشه ضرورت است تا افغانستان به یک “وزیرستان بزرگ” مبدل گردد.