بورس های تعلیمی در تمدن اسلامی
بخش اول
عبدالقدوس الهاشمی
ترجمه: مؤمن حکیمی
منبع: الجزیره
در جمادی الآخرۀ سال ۶۳۰ هـ ، یعنی چند سال از سقوط بغداد بدست مغول ها در سال ۶۵۶ هـ ساختمان دانشگاه«المستنصریه»به پایۀ اکمال رسید و برای تأمین مصارف آموزشی، که شامل معاش معلمان، حمایت مالی دانش آموزان و سایر مصارف آن وقفیه های بزرگی به این جامعه(دانشگاه)تخصیص داده شد. الإمام الذهبي(ت ۷۴۸ هـ)مقدار این تخصیصیه را حدود ۹۰۰ هزار دینار طلایی تخمین کرده است(یعنی حدود ۱۵۰ میلیون دالر امریکایی در عصر حاضر)و می افزاید: «من هیچ وقفیۀ دیگری را در جهان سراغ ندارم که با این وقفیه نزدیک باشد، الا اوقاف جامع دمشق، و شاید وقفیۀ آن بیشتر ازین باشد.»
در عصر حاضر، لغت نامۀ آکسفور بورسیۀ تحصیلی را چنین تعریف می کند که: «مبلغ مالی معینی است که دانش آموز را در راستای ادامۀ تحصیلاتش کمک می کند و از طریق استحقاق و یا دست آورد تعلیمی آن را بدست می آورد.»
کشورهایی که در ردۀ اول جهان قرار دارند، شاهد رقابت شدید برای بین دانش آموزان برای بدست آوردن بورس های تحصیلی، به ویژه دانش جویان مقاطع تحصیلی اکادیمیک هستند و برای این بورس ها مبالغ هنگفتی از سوی مقامات رسمی و جهت های غیر حکومتی تخصیص داده می شود. به عنوان مثال رقم اجمالی پولی که فاکولته های مختلف و وزارت تعلیم امریکا برای بورس های تحصیلی تخصیص می دهند، سالانه به ۴۶ میلیارد دالر می رسد.
واقعیت این است که مسلمانان از همان ا بتداء به فکر تمویل بخش تعلیمی و اعطای بورس های تعلیمی شده اند تا بتوانند با این کمک های مالی زمینۀ فراغت یک تعدادی را برای کسب معرفت و تدریس فراهم نمایند. هدف ما ازین مقال این است که جانبی از توجۀ تمدن اسلام را که نسبت به علم و انفاق درین راه داشته اند، حضور تان به عرض برسانیم و بورس های تحصیلی را – به مفهوم تمدنی اسلامی آن – به عنوان دلیل تقدیم کنیم.
بذر مبارک در عهد نبوی شریف:
رسول الله صلی الله علیه و سلم در بین قومی امی(که خواندن و نوشتن نمی دانستند)مبعوث شد و در هنگام بعثت ایشان تعداد کسانی که می توانستند به خوبی بنویسند و بخوانند به چیزی بالاتر از ده نفر بالغ می شد. تاریخ نویسان در مورد اولین کسی که نوشتند را آموخت، با هم اختلاف دارند، بعضی ها گفته اند که امیه بن حرب اولین بار نوشتن را آموخت و از او پسرش ابوسفیان آموخت و عمر بن الخطاب و تعداد دیگری از قریش از ابو سفیان آموختند.
نویسندۀ این مقال در مورد مقدار مصارف تعلیم در آن زمان، دلیل مشخصی بدست ندارد، فقط حدیثی را در مورد فدیۀ اسیران بدر در اختیار داریم که می توان با استینات به آن بگوییم که مصارف اولی یک شاگرد برای آموزش خواندن و نوشتن در حدود ۴۰۰ درهم بوده است. چون کمترین فدیه ای که اسیران بدر پرداختند ۴۰۰۰ هزار درهم بود و رسول الله صلی الله علیه و سلم بالای کسانی که توان پرداخت فدیه را نداشتند، مقرر نمود که به عوض آن، ده تن از کودکان انصار را خواندن و نوشتن تعلیم دهند.
زمانی که آفتاب اسلام درخشید، قرآن کریم فضیلت اهل علم را بر دیگران بیان نمود و فرمود:
قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ[الزمر:۹]
و احادیث زیادی در بیان فضلیت علم و آموزش وارد گردید، ایشان اصحاب خود را – به خصوص اهل صفه را – به تعلیم و آموزش تشویق و ترغیب و تعدادی از آنها را برای آموزش و تعلیم فارغ ساختند. و حتی خود ایشان آموزش دادن به آنها را به عهده گرفتند. چنانچه ابو نعيم الأصفهاني(ت ۴۳۰ هـ)در کتاب«حلية الأولياء»می گوید: “مشغولیت ایشان آموختن و فهم کتاب الله بود.»
رسول الله صلی الله علیه و سلم آنها را یکی از موارد پرداخت زکات، صدقات و هدایا قرار داده بود، به این اعتبار که آنها مهمانان اسلام اند. برای شان مقدار معین غذای روزانه تعیین کرده بود. و چنانچه طبرانی از طلحه بن عمرو النضری روایت کرده است، برای هر دو نفر یک مد خرما(تقریبان نیم کیلو)روزانه می پرداخت.
تعداد کسانی که اهل صفه را تشکیل می داد حدود هفتاد نفر می شد و ابو نعیم ۵۲ نفر آن را معرفی کرده است که در بین آنها تعداد زیادی از اصحاب از جایگاه بلند علمی برخوردار بودند مانند ابو هریر، سلمان فارسی، ابو سعید خدری، ابو ذر غفاری و امثال شان حضور داشتند. اینها فقهاء و علمای صحابه بودند که در عصر صحابه و ما بعد از ایشان مردم برای آموزش دینی و اخذ فتوا به ایشان مراجعه می کردند.
توجۀ زودهنگام به استعداد ها:
همین که عصر نبوی به پایان رسید، به زودی سنت بورسیه ها در فرهنگ اسلامی رایج شد، و در جامعۀ اسلامی کمک های مالی به صورت شخصی معروف گردید و تعدادی از اهل خیر در صورتی که در وجود اشخاصی استعداد های خاصی را ملاحظه می کردند، به مساعدت او شان شتافته و کمک های مالی را به آنان تقدیم می کردند. امام ذهبی در شرح حال ابوجمرۀ الضبعی از زبان خودش نقل می کند که:
«نزد ابن عباس می نشستم و ایشان مرا بالای تخت خویش جای می داد. ایشان برایم گفت: «نزدم اقامت کن و سهمی از مالم را برایت می دهم. پس نزد او دو ماه اقامت کردم.»»ابوجمره کسی بود که مجالس علمی ابن عباس را به صورت فوری برای کسانی ترجمه می کرد که به زبان فارسی صحبت می کردند. حافظ ابن حجر در فتح الباری می گوید: «ازین عمل ابن عباس بعض علماء جواز گرفتن اجوره در مقابل تعلیم را استنباط کرده اند.»
و در عصر های بعدی متوجه می شویم که اگر کمک های تحصیلی بعضی از بنیان گذاران مکاتب فقهی را – که هنوز جوان بودند – دستگیری نکرده و نیاز های آنها را برآورده نمی ساخت و آنها به کسب رزق خود مصروف گردیده و امامت علمی را ترک می گفتند، امروز مذاهب آنها با این غنای علمی و رسوخ تاریخی روایت نمی شد. امام ابوحنیفه که بنیان گذار مذهب حنفی است، شخص تاجر بود و چون در وجود شاگرد خویش، ابویوسف استعداد و نبوغ خاصی را مشاهده می کند، فوراً یک مقدار پول را به او تخصیص می دهد تا او را برای کسب علم فارغ سازد.
زمانی که فقر و نیازمندی ابویوسف را مجبور می سازد که از طلب فقه و حدیث دست بردار شده و به طلب رزق اهل خود برود، امام ابوحنیفه از احوال او جویا شده و از علت بریدن از حلقۀ درسی می پرسد. همین که از علت غیابت آگاه می شود، همیانی با صد درهم را برایش می فرستد و می گوید: «به حلقۀ درسی پابندی داشته باش و همین که این پول به انتها رسید، مرا آگاه ساز.»او می گوید: «من دوباره به حلقۀ درسی برگشتم. هنوز مدت کوتاهی نگذشته بود که صد درهم دیگر برایم داد. ایشان همین گونه از من وارسی می کرد تا آنکه ثروتمند شده و از کمک او بی نیاز شدم.» به سبب همین سرپرستی و همکاری استاد بود که امام ابو یوسف بعد از امام ابو حنیفه به یکی از ارکان مذهب حنفی مبدل شده و مدرسۀ فقهی شیخ خود را نقل کرد و مردم این مدرسه را از وی گرفتند.
امام شافعی در حال فقر زندگی می کرد و چیزی نداشت تا به عنوان مصارف تعلیم ابتدایی به معلم بپردازد. لذا مجبور شد که با استادش کار نموده و«بورس»تعلیمی را که به شکل معاف شدن از اجرت تعلیم بود، بدست آورد. أبو بكر الحُميدي(ت ۲۱۹ هـ)که شاگرد شافعي و استاد إمام بخاري است می گوید: «از شافعی شنیدم که می گفت: «من کودک یتیم بودم و در کنار مادرم زندگی می کردم. مادرم چیزی نداشت به معلم بدهد. اما معلم حاضر شد که مرا در مقابل این معاف کند که در غیابت او سایر اطفال را اداره کنم.»»
امام شافعي در ایام جوانی خویش به حلقة محمد بن الحسن الشيباني(ت ۱۸۹ هـ)در بغداد پیوست. امام محمد زمانی که در وجود شافعی نبوغ و استعداد سرشاری را مشاهده کرد، لازم دانست که او را با خود نگهدارد. پس از مال خود برایش چیزی مقرر کرده و به مرور زمان در مقدار آن می افزود تا آنکه علم وافری را از او گرفت و«یک بار شتر»کتاب را از او نوشت.
امام ذهبي از أبي عُبيد الهروي(ت ۲۲۴ هـ)نقل می کند که گفت: «شافعی را نزد امام محمد بن الحسن دیدم که او را پنجاه دینار داد و قبل از آن پنجاه درهم را به او داده بود و گفت: «اگر می خواهی علم بیاموزی پس نزد ما بمان.»»
پایه گذاری فقهی برای این نوع کمک های مالی:
قرون سه گانۀ مشهود له بالخیر یکی پی دیگری گذشت و توجه به طلاب علم و کفالت مالی آنها همچنان ادامه داشت و بالآخره فتوای که درین مورد صادر گردید این عمل خیری را به حد فرض های کفایی بلند برده و فرضیت آن را در ضمیر تمام امت راسخ تر ساخته و تأکید کردند که این کفالت حق واجبی بوده و حتی در صورت ضرورت، با استعمال قوت حکومتی اخذ می گردد. مطابق روایت أبي منصور الماتريدي(ت ۳۳۳ هـ)فقهای حنفی فیصله نمودند که«کفالت طالبی که به غرض آموزش بیرون می شود، بالای مسلمین لازم است و اگر از اعطای آن خود داری کنند، مجبور به ادای آن می شوند، مانند آن که اگر از دادن زکات امتناع کنند، مجبور به ادای زکات می شوند.»و نقل زکات را از یک شهر به شهر دیگر به خاطر طالب علم جایز دانسته اند، در حالی که اصل عدم جواز نقل زکات از یک شهر به شهر دیگر است، البته در صورتی که در آن شهر نیازمندان وجود داشته باشند.
امام نووي(ت ۶۷۶ هـ)می گوید: «طالب علم که توان کار کردن را دارد، ولی به سبب تحصیل علم نمی تواند کار کند، گرفتن زکات برایش جایز است. زیرا طلب علم فرض کفایی است.» همچنان علماء گفته اند که مصارف طالب علم و تهیۀ مستلزمات کسب علم مانند کتاب های درسی، ورق، رنگ سیاه و سایر مایحتاج او باید از بیت المال زکات پرداخته شود. زیرا تمام اینها چیز هایی است که طالب علم به آن نیاز دارد پس مانند نفقۀ او می باشد. علاوتاً علماء کسب علم را عام دانسته و چنانچه إمام ابن تيمية(ت ۷۲۸ هـ)می گوید، شامل تمام علومی می شود که به مصلحت دین و دنیای انسان می باشد.
علاوتاً یک تعداد علماء سرپرستی طلاب علم و علماء را از وجایب دولت دانسته و تأکید کرده اند که باید حصۀ معلومی در بند های بودجۀ دولت برای این کار وجود داشته باشد. إمام ابن عابدين الحنفي(ت ۱۲۵۲ هـ)در کتاب«رد المحتار على الدر المختار»تذکر می دهد که یکی از موارد مصرف زکات، سرپرستی و کفایت علما و طلاب علم است که خود را برای کسب علوم شرعی فارغ ساخته اند. علماء گفته اند که دانشجویانی که خود را برای کسب علم فارغ ساخته اند می توانند از مال زکات بگیرند، اگر چه غنی باشند. چنانچه در«الموسوعة الفقهية»تذکر یافته است.
در نتیجۀ این اساس گذاری فقهی، ملاحظه می کنیم که بورس های تحصیلی در طول تاریخ اسلامی اشکال مختلف را به خود گرفته و اغراض و اهداف مختلفی را دنبال کرده است و شامل گروه ها و بخشی های مختلف، تخصصات و فنون مختلف گردیده است.
خالد بن يزيد الأموي(ت ۸۴ هـ)علماء و متخصصین در تراث امت های دیگر را احظار نموده و آنان را برای ترجمۀ کتاب های شان به زبان عربی مکلف ساخت و این اولین پروژه علمی برای ترجمه از زبان های خارجی به عربی بود. علامه ابن ندیم در«الفهرست»می گوید: «وقتی خالد به فکر صنعت افتاد، دستور داد تا گروهی از فیلسوفان یونانی که به شهر مصر به سر می برند، و به زبان عربی فصیح سخن می گفتند، گرد آورند. سپس به آنها دستور داد که کتاب های صنعت را از زبان یونانی و قبطی به عربی منتقل کنند. این اولین ترجمه در اسلام از زبان به زبان دیگر بود.»
همچنان إسحق الموصلي(ت ۲۳۵ هـ) – که امام ذهبی او را به«الإمام العلامة الحافظ… صاحب الموسيقى»توصیف کرده، متوجۀ یک تجربۀ علمی غنی گردیده است که محمد بن زیاد الکوفی(المعروف بابن الأعرابي – ت ۲۱۳ هـ)به راه انداخته بود. او به دیار عرب رفته و زبان را از آنها می آموخت و اسحاق الموصلی او را کمک مالی می کرد تا برای آموزش عربی فارغ گردیده و مفردات و جملات فصیح و شیوه های درست عربی را که از اعراب می شنید آن را تدوین نماید.
کمک های مالی، انواع و رقابت کردن در کسب آن:
اهدای کمک های مالی به دانش آموزان به عنوان یک فرهنگ اسلامی در بین تمام ا قشار جامعه شایع گردیده و شیوه های متنوع تقدیم و انتخاب مستحقین آن را اختیار کرد. تا آنجا که به یکی از بزرگترین ابواب خیر و صدقه مبدل گردیده و حتی از یک شهر به شهر دیگر انتقال می کرد و اکثراً می کوشیدند که به صورت مخفیانه صورت گیرد. چنانچه در ترجمة إبراهيم بن سعيد الرفاعي النحوي الضرير(ت ۴۱۱ هـ)نوع خاصی از بورس های تعاونی بین خود طلاب علم را می خوانیم: او در حالی که کودک نابینا بود، به شهر واسط عراق داخل شد و به حلقة عبد الغفار الحُضيني(ت ۳۶۶هـ)پیوست و مصارف او را اهل حلقه بدوش گرفته بودند.
الإمام المحدّث إبراهيم الحربي(ت ۲۸۵ هـ)در روایتی که ياقوت الحموي(ت ۶۲۶ هـ)در«معجم الأدباء»از او نقل کرده، می گوید: «باری نزدیک دروازۀ خانه ام نشسته بودم و این وقتی بود که حجاج خراسان بر می گشت. ناگهان متوجه شدم که ساربانی دو شتر را که از مواد خوارکی بار بود نزدیک آورده و به من داد و گفت: «این شتر ها برای ابراهیم حربی است و صاحب آن به من سوگند داده است که اسم او را نگویم.»
احیاناً این کمک های مالی به شکل لباس تقدیم می گردید. چنانچه زمانی که در سال ۸۳۱ هـ الشيخ علاء الدين ابن البخاري از شهر«كلبرجا – بخشی از سرزمین هند»برگشت، سه هزار شاش(پارچه اى نازك كه از پنبه بافند، چادرشب يا روتختى ابريشمى كه معمولًا روى تخت يا رخت خواب می گسترانند)با خود آورده بود و یک هزار پارچۀ آن را بالای دانش آموزان تقسیم کرد.»
این کمک های مالی گاهی به شکل جوایز نقدی به کسانی تقدیم می گردید که یک کتاب علمی را حفظ می کرد و یا در شرح و تدریس آن مهارت حاصل می کرد. و گاهی هم حجم و نوع نقد این جوایز بنابر اهمیت علمی و جایگاه مذهبی کتاب و تألیفات متفاوت می بود. چنانچه امام ذهبی نقل می کند که السلطان الملك المعظم ابن العادل الأيوبي(ت ۶۲۴ هـ)نسبت به مذهب تعصب می ورزید، برای کسی که کتاب«المفصل»را عرض می کرد، صد دینار و برای کسی که«الجامع الکبیر»را عرض می کرد، دو صد دینار می داد.
حمایت از دانشجویان علوم افتخاری بود که امیران، بزرگان، بازرگانان و دانشمندان فرقه های مختلف در کسب آن رقابت می کردند. از جملۀ خلفای عباسی که بیشترین توجه را به دانش آموزان و علماء مبذول می داشت، می توان از هارون الرشيد(ت ۱۹۳ هـ)و فرزندش المأمون(ت ۲۱۸ هـ)یاد آوری کرد. همچنان سلطان نور الدين محمود زنكي(ت ۵۶۹ هـ)جماعتی از معلمین را تعیین کرده بود تا ایتام مسلمانان را در تمام شهر هایی که تحت فرمان او بود، آموزش دهند و برای آنها معاش کافی تعیین کرده بود. و از صلاح الدين الأيوبي(ت ۵۸۹ هـ)داستان های جالبی در بناء مدارس نقل شده است که گوشۀ از آن را در سطور آینده تقسم خواهیم کرد.
همچنین در بین وزیرانی که به اعطای کمک های مالی شهرت داشتند، وزیر عباسی، الفتح بن خاقان(متوفای ۲۴۷ هجری)بود او به امام نثر عرب ابو عثمان الجاحظ(ت ۲۵۵ هـ)و سایر ادبای برجسته بخشش های سخاوتمندانه می داد. او برای جاحظ از بودجه دولت آنقدر پول می داد که برای مصارف یک سال او را کفایت می کرد تا خود را برای تألیف کتاب فارغ سازد. وقتی وزیر بغدادی ابوالحسن ابن الفرات(متوفای ۳۱۲ هـ)آگاه شد که دانشجویان ادب به نفقه احتیاج دارد، از مال شخصی خود برای آنها مقرر نمود. وزیر اخشیدی ها در مصر، أبو الفضل ابن حِنْزابَة(ت ۳۹۱ هـ) که مرد داشمند بود و علاقۀ مفرطی به علم و جمع کتاب و مصرف بالای علماء داشت و امام ذهبی او را به«امام حافظ و ثقه»توصیف می کند به همین سبب امام دارقطنی به سوی مصر رفته و نزد او اقامت اختیار کرد و از سوی او مال زیادی بدست آورد.
ادامه دارد…