قمار در عرصۀ سیاست خارجی!
به نظر میرسد که حکومت وحدت ملی در سیاست خارجی خویش راه متفاوت از حکومت سلف خود را در پیش گرفته است. تغییر این سیاست مبتنی بر این اصل است که تامین صلح و امنیت در صدر اولویتهای کاری این حکومت قرار دارد و تا صلح و امنیت در افغانستان برقرار نگردد، هیچ کاری نتیجۀ مثبت نخواهد داد.
رئیس جمهور غنی به این باور است که پاکستان طالبان را رهبری میکند و اگر بتوانیم اعتماد پاکستان را جلب نموده و با این کشور به توافق برسیم، مشکل طالبان حل شده جنگ به پایان میرسد و افغانستان به صلح و ثبات دست خواهد یافت. او با همین تصور به پاکستان رفت و نیز با توجه به اینکه چین دوست نزدیک پاکستان است، در سفر به بیجنگ از مقامات چینی تقاضا نمود تا در پروسۀ صلح افغانستان همکاری نمایند.
از جانب دیگر با توجه به حساسیت موجود در روابط میان دهلی و اسلام آباد، اشرف غنی روابط گرم با هندوستان را که در زمان ریاست جمهوری حامدکرزی پایهگذاری شده بود، مطابق به خواست پاکستان مورد بازنگری قرار داد. این تغییر سیاست موجب شده تا هندوستان نیز که در طول سیزده سال گذشته حدود دو ملیارد دالر به افغانستان کمک اقتصادی نموده بود در همکاریهای اقتصادی خود با افغانستان تجدید نظر نماید. به این ترتیب ادامۀ کمک به بسیاری از پروژههای تمویل شده از جانب هند متوقف شده است.
رئیس جمهور غنی و بازنگری در سیاست خارجی:
رئیس جمهور اشرف غنی در کنفرانس “قلب آسیا” در بیجنگ، در مورد سیاست خارجی حکومت وحدت ملی چنین گفت:
«از دید جغرافیایی، افغانستان در قلب آسیا قرار گرفته و تاریخ، این سرزمین را به نقطه اصلی تقاطع میان قدرتها و افکار رقیب، مبدل ساخته است. بنابرین سیاست خارجی برای ما به طور ذاتی با سیاست داخلی پیوند دارد. با درک اینکه ما در محل تقاطع پنج حلقه روابط بین الملل قرار داریم، بناء هدف ما باید ایجاد بستر مساعد برای همکاری بین این دولتها، سازمانها، قدرتها و شبکهها باشد. در سیاست خارجی ما، شش کشور همسایۀ ما، نخستین حلقه به شمار میروند. جهان اسلام دومین حلقه محسوب میشود. امریکای شمالی، اروپا، جاپان، آسترالیا و کشورهای عضو ناتو و آیساف، سومین حلقه به شمار میروند. آسیا که در حال مبدل شدن به اقتصاد قارهای است، چهارمین حلقه محسوب میشود و سازمانهای بینالمللی انکشافی، سازمان ملل متحد، شرکتهای چندین ملیتی، جامعۀ مدنی بین الملل و سایر سازمانهای غیرحکومتی، پنجمین حلقه به شمار میروند».
هرچند رئیس جمهور غنی در اولویت بندی این حلقهها و بستر سازی در همکاری میان دولتها، روابط تاریخی با قدرتها و افکار رقیب را مهم دانسته است، اما در ایجاد تعادل میان منافعی که این کشورها در افغانستان برای خود تعریف میکنند، توجهی نداشته است. پس بیجا نیست که در عکس العمل به این اعلام سیاست خارجی از جانب رئیس جمهور افغانستان، سیاستمداران پاکستانی از آن استقبال کردند و روزنامههای پاکستانی نوشتند که پاکستان در سیاست خارجی حکومت وحدت ملی افغانستان در حلقههای اول و دوم قرار دارد، زیرا هم کشور همسایه و هم مسلمان است، اما رقیب ما هندوستان به حلقۀ چهارم تنازل نموده است. بنابراین هندوستان علی الرغم کمکهای سخاوتمندانهاش در طول سیزده سال گذشته به افغانستان، اکنون باید در میدان افغانستان، عقب نشینی در برابر پاکستان را بپذیرد.
دیپلوماسی پنهان:
رئیس جمهور غنی در سفر به پاکستان، با مقامات این کشور در پشت درهای بسته، به توافقاتی دست یافته که جزئیات آن تاهنوز اعلام نشده است، اما به نظر میرسد که زیر پردۀ همکاری مشترک علیه تروریسم، یک سلسله امتیازات به پاکستان داده شده است از جمله سپردن کسانی به جانب پاکستان که اسلام آباد آنها را دشمن خود میداند و این افراد در افغانستان پناه گرفتهاند.
از جانب دیگر در زمستان امسال، رهبری طالبان افغان به فرماندهان خود دستور داد تا مناطق خود را ترک نکنند و به پاکستان نروند. به نظر میرسد که طبق این توافق پنهان، پاکستان نیز پذیرفته است تا تعدادی از فرماندهان طالبان را دستگیر نموده و به حکومت افغانستان بسپارد و طالبان نیز که از این توافق آگاه شدند، از رفتن به پاکستان خودداری ورزیدند.
حکومت پاکستان و افغانستان توافق کردهاند تا مساعی لازم را برای ایجاد دو دستگی در صف طالبان تشدید نمایند. برای این کار، پاکستان تلاش دارد تا تعدادی از فرماندهان سابق طالبان افغان را که از جنگ دست کشیدهاند ترغیب به فعالیت مستقلانه نمایند که یکی از آنها ملامنصور دادالله بود. مقامات پاکستانی سه بار به خانۀ وی در ژوب وزیرستان رفتند که او در این منطقه در میان قوم خود «کاکر» زندگی میکرد. ملامنصور که سالها را در زندان پاکستان سپری کرده بود، این خواست آنها را رد کرد، اما در اثر این فشار مجبور شد تا پاکستان را ترک نموده و به افغانستان بیاید.
پاکستان و افغانستان به این تصمیم مشترک رسیدهاند که دفتر طالبان در قطر، محل مناسب برای مذاکره نیست و باید این دفتر به جای دیگری منتقل گردد.
موقعیت جغرافیایی و سیاست خارجی:
اشرف غنی در اعلام سیاست خارجی جدید افغانستان، تاکید بر این دارد که «چون این پیچیدهگی، زاده تاریخ است بنابرین ما هیچ راه دیگری جز اینکه آنرا درک کنیم، نداریم و باید آنرا بگونۀ اصولی اما عملگرایانه رهبری و مدیریت کنیم…».
اشرف غنی درست میگوید که تحولات تاریخی جبرهایی را بر ما تحمیل نموده و ما را نیازمند همسایگان ما ساخته است. نیاز به راه ترانزیتی ما را چنان وابسته به همسایههای ما ساخته که اگر این راهها برای مدت کوتاهی هم بسته شود، افغانستان به بحران شدید اقتصادی مواجه خواهد شد. اما تلاش حکومت حامدکرزی برای نجات از این وابستگی، از طریق جلب همکاری کشورهای ایران و هند برای یافتن راه بدیل ترانزیتی از طریق بندر چاه بهار در ایران امیدهای زیادی را برانگیخت و این راه باید پیموده میشد، اما در سیاست خارجی جدید اعلام شده از جانب رئیس جمهور غنی، این راه بدیل متروک شد زیرا جانب هند نیز با توجه به اعلام سیاست جدید خارجی از جانب افغانستان، به ایران اطلاع داد که از سرمایهگذاری مزید در این بندر دست برداشته است.
پاکستان و همکاری در پروسۀ صلح افغانستان:
اشرف غنی از پاکستان تقاضا دارد تا افغانستان را در پروسۀ صلح یاری نماید. این خواست برخاسته از این باور است که پاکستان میتواند طالبان را به مذاکرات صلح با دولت افغانستان وادار سازد.
میزان نفوذ پاکستان بر طالبان در پردۀ ابهام پنهان است و با توجه به این حقیقت که طالبان پاکستانی که گفته میشد توسط “آی اس آی” رهبری میشوند از کنترول پاکستان خارج شدهاند، نمیتوان به این نفوذ بر طالبان افغان زیاد مطمئن بود، مخصوصا این سوال مطرح است که اگر پاکستان بر طالبان افغان نفوذ داشت، پس چرا مانع از به میان آمدن دفتر قطر نشد.
اما پاکستانیها این مهارت را داشتهاند تا تبلیغات رسانهای را که بیشتر ناشی از بدبینی نسبت به پاکستان است، به عنوان یک حقیقت بخورد سیاستمداران افغان بدهند و با نشان دادن خود به عنوان قیم طالبان، سیاست خارجی افغانستان را به نفع خود سمتوسو بدهند.
مقامات جدید افغان در بازی با پاکستان تازه کار اند!
هم رئیس جمهور غنی و هم مشاور امنیت ملی اش محمد حنیف اتمر در گذشته به خصوص در دوران جهاد با پاکستانیها رابطهای نداشتهاند. اشرف غنی در امریکا زندگی میکرد و اتمر نیز با موسسات خارجی در پیشاور مصروف کار بود. آنها شناخت دقیقی از پاکستان ندارند و این مسئله موجب شده تا معاملۀ آنان با پاکستان، شکل یک قمار خطرناک را به خود بگیرد.
با توجه به این حقیقت که خواست پاکستان از افغانستان فقط در تجدید نظر در روابط با هند خلاصه نمیشود، امیدواری به اینکه تاثیر مثبتی از این تغییر در سیاست بدست آید، اندک است. خیلیها به این باور اند که سیاست پاکستان در مورد افغانستان تغییری نکرده و پاکستان فقط در شیوۀ بازی، تغییر وارد کرده است. پایان