حکومت افغانستان؛ در جستجوی صلح از ریاض تا دهلی و بیجنگ
در چند روز اخیر رئیس جمهور غنی و داکتر عبدالله عبدالله رئیس اجرائیۀ حکومت وحدت ملی، سفرهایی به کشورهای سعودی و هندوستان داشتند. همزمان با سفر این دو مقام، وزارت خارجۀ افغانستان نیز نشستی را با اشتراک عدهای از مقامات چینی در کابل برگزار نمود.
هدف اصلی از سفر اشرف غنی و عبدالله و نیز نشست در وزرات خارجه در کابل، تلاش در جهت کسب حمایت کشورهای دیگر در پروسۀ صلح افغانستان خوانده شد. اشرف غنی در سفر به سعودی از مقامات سعودی خواست تا از نفوذ خود بر پاکستان برای کمک به پروسۀ صلح در افغانستان استفاده نماید.
معمای مذاکرات جدید صلح:
از زمانیکه مقامات نظامی پاکستان با سفرهای خود به کابل، وعده دادند که به زودی طالبان به مذاکرات صلح با دولت افغانستان خواهند پرداخت، شایعاتی در مورد این مذاکرات شنیده شده، اما طالبان به شدت این شایعات را رد کردهاند.
در گذشته معمولاً سخنگویان رسمی طالبان در رد چنین شایعات اعلامیه صادر میکردند، اما در این اواخر دفتر سیاسی طالبان در قطر در یک اقدام بیسابقه، هرگونه مذاکره و حتی تماس با حکومت افغانستان را نیز رد کرد. در اعلامیۀ دفتر سیاسی طالبان در قطر هرچند صلح آرزوی دیرینۀ مردم افغانستان خوانده شده که طالبان نیز خواهان آن اند، اما گفتند که شرط اساسی رسیدن به صلح، پایان اشغال افغانستان است.
در این اعلامیه ضمن اینکه شایعات مذاکرات صلح جنگ تبلیغاتی علیه طالبان خوانده شده، تذکر به عمل آمده است که تا کنون هیچ مذاکرهای صورت نگرفته و هیچ کسی هم برای تدویر چنین مذاکرات از جانب طالبان مؤظف نشده است. اگر مذاکراتی صورت گیرد، به صورت پنهانی نخواهد بود و دفتر طالبان در قطر مردم را در جریان مذاکرات قرار خواهد داد.
بنابراین یک طرف مذاکرات صلح یعنی طالبان به صورت مطلق اخبار گفتگوی شان با حکومت افغانستان را جنگ تبلیغاتی و ناشی از شکست دشمن خود در میدان جنگ مسلحانه میداند.
از اطلاع رسانی تا شایعه پراکنی:
رسانههای پاکستان از بدو ظهور این شایعات، منبع پخش اخبار مذاکرات صلح بودهاند و همیشه هم اخبار در این مورد را از قول منابع مجهول نقل کردهاند. این اخبار بعدا با آب وتاب فراوان، در رسانههای افغانستان نقل میشود و به دنبال آن تحلیلگران سیاسی در افغانستان بر بنیاد همین اخبار نادرست، به تحلیل و تجزیه پرداخته و حتی رئیس جمهور غنی و اطرافیانش را به خاطر مذاکرات پنهانی که اصلا مشخص نیست در کجا صورت گرفته، مورد انتقاد قرار میدهند.
این اخبار نادرست، زمانی در رسانههای پاکستان به نشر میرسد که صداقت پاکستان در تعهداتش در مورد صلح زیر سوال میرود. در آخرین مورد رسانههای پاکستانی دلیل تأخیر در مذاکرات صلح را ناشی از اختلافات داخلی طالبان یعنی تضاد دیدگاه در مورد صلح میان ملا اختر محمد منصور و ملا ذاکر دانستند که گویا منصور با برنامۀ صلح موافق و ذاکر مخالف است.
اگر طالبان به امر پاکستان عمل کنند!
طالبان بیش از اینکه یک گروه سیاسی باشند، یک تحریک مذهبی با باورهای خاص خود اند. تصور آنان از جنگ و صلح با معیارهای معمول در میان گروههای سیاسی کاملا متفاوت است و آنها هرگز پیروزی در مذاکرات سیاسی را در به دست آوردن کرسیهای بیشتر در قدرت سیاسی نمیبینند. برای آنان پیروزی به معنای تطبیق شریعت در نظام سیاسی افغانستان است که افراد این گروه به خاطرش حاضر اند از جان خود به سادگی بگذرند.
اگر فرض را بر این بگذاریم که طالبان به خواست پاکستان تسلیم شوند و به منظور تقسیم قدرت به مذاکره با دولت افغانستان بپردازند، سرنوشت این گروه چه خواهد شد؟
رهبران طالبان در طول سیزده سال گذشته به آنها اطمینان داده بودند که هیچ هدفی بالاتر از آزادی افغانستان از چنگ امریکاییها و تطبیق شریعت در افغانستان، برای شان وجود ندارد. حالا اگر رهبران شان مطابق به خواست پاکستان، با جانب افغانستان به مذاکرات صلح میپردازند، جنگجویان این گروه به این نتیجه میرسند که جنگ سیزده سالۀ آنها علیه امریکاییهای و حکومت کابل به دستور پاکستان بوده و رهبران شان از خود ارادهای نداشته اند. این نتیجهگیری فقط یک پیامد در قبال خواهد داشت و آن اینکه جنگجویان راه خود را از راه رهبران خود جدا میسازند و این پایان کار طالبان به عنوان قدرت نظامی برای همیشه خواهد بود.
آغاز فعالیتهای گروه دولت اسلامی (داعش) در افغانستان که تازه فعالیتهای تبلیغاتی خود را با ربودن 31 تن از هزارههای شیعه مذهب از مسیر شاهراه کابل قندهار آغاز کردهاند، نیز شرایط بسیار حساسی را برای طالبان ایجاد نموده که هر اشتباه کوچک آنان میتواند به لغزیدن گروه کثیری از آنان به دامن گروه داعش منجر گردد و در آن صورت جنگ میان طالبان و داعش اجتناب ناپذیر خواهد بود.
از جانب دیگر امریکا نیز در مورد خروج نیروهای خود از افغانستان مواضع ضدونقیضی را در پیش گرفته است و حتی شایعات ظهور گروه داعش در افغانستان نیز بهانهای برای دوام حضور این کشور در افغانستان است.
بنابراین طالبان علی الرغم اینکه میگویند خواهان مذاکرات صلح اند، اما با توجه به شرایط حساس موجود حتی شایعات مذاکرات صلح را نیز نوعی جنگ تبلیغاتی علیه خود میدانند چه رسد به اینکه واقعاً به مذاکره بپردازند که این کار در شرایط موجود برای آنان به مثابۀ خودکشی خواهد بود.
حکومت افغانستان طالبان را دشمن اصلی خود میداند:
در داخل حکومت افغانستان مخالفت با پروسۀ صلح بیشتر از مخالفت در صفوف طالبان است. پیششرطهای طرفداران حکومت افغانستان که باید طالبان قانون اساسی افغانستان را بپذیرند، به این معناست که طالبان باید همین نظام را بدون کم وکاست بپذیرند. اگر طالبان به این شرط تسلیم شوند، رهبران شان با این سوال جنگجویان مواجه میشوند که اگر این نظام مشکل شرعی نداشت پس به کدام منظور سیزده سال با این نظام جنگیدیم؟ در این رابطه سوالات شرعی مطرح میشود از جمله اینکه جنگ ما جهاد بود یا بغاوت؟ همسنگران ما که کشته شدند شهید اند یا نه؟
از جانب دیگر در داخل حکومت افغانستان نیز هنوز اجماعی برای مذاکره با طالبان به میان نیامده است. وقتی ظاهر طنین نمایندۀ دایمی افغانستان در سازمان ملل متحد میگوید که طالبان دشمن اصلی دولت افغانستان اند، دیگر راهی برای مذاکرات صلح وجود ندارد!.
اهداف و نتایج سفرهای اخیر مقامات افغان:
اکنون برگردیم به دلایل سفرهای اشرف غنی و داکتر عبدالله که در آغاز این بحث به آن اشاره شد.
زمانیکه پاکستان به حکومت جدید افغانستان وعده داد که حاضر است طالبان را به میز مذاکره حاضر سازد، تعدادی از شخصیتهای افغان نسبت صداقت پاکستان ابراز شک وتردید نمودند و این موضع پاکستان را بازی جدیدی از جانب این کشور دانستند. اکنون به نظر میرسد که اشرف غنی نیز به تدریج به همین نتیجه رسیده است. سفر او به عربستان سعودی با این هدف صورت گرفت تا سعودی به عنوان یک کشور تاثیرگذار بر پاکستان، این کشور را به عمل به تعهدات خویش در پروسۀ صلح افغانستان ترغیب نماید.
از جانب دیگر سفر رئیس اجرائیۀ حکومت وحدت ملی به هندوستان، هرچند به دعوت یک روزنامۀ هندی صورت گرفته است، اما در عین حال میتواند نوعی پیام به پاکستان باشد که اگر پاکستان در جهت صلح در افغانستان، در وعدۀ خود تخلف نماید، افغانستان هنوز هم گزینۀ دوستی نزدیک با هندوستان را در اختیار دارد.
همزمان با این سفر، در وزارت خارجۀ افغانستان نیز نشست مشترکی با مقامات چینی برگزار گردید که در آن یکبار دیگر به نقش چین در پروسۀ صلح افغانستان به خصوص به این دلیل که این کشور روی پاکستان نفوذ دارد، تاکید صورت گرفت. یعنی چین باید از پاکستان بخواهد تا به وعدههایی که به حکومت افغانستان داده، وفا نماید. اما آیا این سفرها برای افغانستان نتایج دلخواه ببار خواهد آورد و پاکستان را زیر فشار قرار خواهد داد؟ با توجه به آنچه گفته آمدیم، رسیدن به این هدف بعید به نظر میرسد.
پایان