مفهوم«تروریزم» – بخش اول
بخش اول:چگونه امریکا واژه ی تروریزم را برای جلب منافع خود دستکاری کرده است؟
منبع: کریم طرابلسی سایت عربی میدان
ترجمه: مومن حکیمی
در سال 2011 م مجله تاریخ امریکا، شماره ویژه ای را به عنوان«تروریسم و تجربه امریکا»اختصاص داد. استاد تاریخ امریکای معاصر«بیرلی گیج»در حالی که تعلیقات خویش را روی این موضوع از دیدگاه بحث های اکادیمیک ارائه می کرد، ملاحظات خاصی را در رابطه با موضوع تروریزم در دو دهه اخیر در جریان جنگ سرد متوجه ساخته و می گوید: «در این قضیه سوال های مهمی بدون جواب باقی مانده است. به طور نمونه:
اول: دولت امریكا گروه هایی را كه ممكن است به عنوان سازمان های تروریستی طبقه بندی شوند، چگونه شناسایی كرده است؟
دوم: اینکه چگونه امریکا سعی كرده است از تطبیق چنین ویژگی ها بالای گروه هایی اجتناب كند که به نیابت از امریکا می جنگند؟»
در اواخر ماه نوامبر، رئیس جمهور دونالد ترامپ از بازگرداندن کوریای شمالی به لست«حامیان مالی تروریسم»وزارت امور خارجه امریکا اعلان کرد. کوریای شمالی برای اولین بار در سال 1988 م در این لست قرار گرفت، و در سال 2008 م از این فهرست کنار گذاشته شد.
تجزیه و تحلیلی که در سطور زیر ارائه می گردد، روشی را که رئیس جمهور ریگان هنگام خطاب به عموم مردم امریکا اختیار کرد و نحوه صحبت نمایندگان ایالات متحده در برابر مجمع عمومی سازمان ملل، درباره نقش کوریای شمالی و سایر کشورها در پرورش به اصطلاح«تروریسم بین المللی»مقایسه می کند. این مقایسه پاسخ های بسیار جالبی را در مورد سؤالات«بیرلی گیج»ارائه می کند و نقشی را که مقامات منتخب، مطبوعات و«کارشناسان تروریسم»امریکایی در شکل گیری روایت امریکایی در مورد«تروریسم»برجسته می کند و همچنین موضوعات دیگری را مطرح می کند که محققان علاقمند به مفهوم«تروریسم»باید به مطالعه و تحقیق روی آنها بپردازند.
سال های هشتاد و ولادت خطاب امریکایی در مورد تروریسم
رونالد ریگان اولین رئیس جمهور امریکا بود که جنگ علیه«تروریسم بین المللی»را در مرکز سیاست خارجی خود قرار داد. و هر زمانی که به مردم امریکا خطاب می کرد، در هر سیاقی که می بود، جنگ با تروریسم کاملاً بر سخنانش مسلط می بود. ریگان اصطلاح«تروریسم»را برای اشاره به یک سلسله اقدامات بسیار گسترده ای(حملات علیه غیر نظامیان و حتی علیه اهداف نظامی)و بازیگران(هم دولت و هم غیر دولت)به کار برد.
ریگان خطاب خود را فقط روی خشونت و«تروریسم»توسط دشمنان ایالات متحده علیه آن کشور انجام می دهند، متمرکز کرد، در حالی که وی در مورد خشونت و«تروریسم»که متحدانش مرتکب شده بودند، سکوت را اختیار کرد. در حقیقت، بخش اصلی گفتمان امریکایی در مورد«تروریسم»که در دهه 1980 م صورت گرفت این است که«تروریسم»نوعی خشونت سیاسی غیر اخلاقی است که فقط توسط«دیگران»اعمال می شود. همانطور که طرفداران این روایت جدید در ایالات متحده(و جاهای دیگر، به خصوص اسرائیل) اصرار داشتند و امروز همچنان پافشاری می کنند، از نظر آنها«تروریسم»تهدیدی فقط برای«جهان غربی»متمدن است.
ریگان، کوریای شمالی و تروریزم دولتی
از همان آغاز، سخن از نقش مزعوم که دولت ها در حمایت از«تروریسم»، بخش اساسی خطاب عمومی ریگان را تشکیل می داد. از لحظه ورود وی به کاخ سفید، رئیس جمهور در موارد بی شماری ادعا کرده است که«شبکه بین المللی تروریستی»زیادی از ماسکو کنترو ل می شود و با گذشت سال ها، وزیر خارجه اول در ادارۀ وی، الکساندر هایگ و جانشین او جورج شولتز، بارها و بارها اظهارات مشابهی را تکرار کردند.
در 9 اکتبر 1983 م انفجار بمبی که در پشت بام مزار شهید گمنام در رانگون، پایتخت برما(میانمار)جاسازی شده بود، 21 نفر را به قتل رساند، اما هدف اصلی آن رئیس جمهور کوریای جنوبی«چون دو هووان»بود که از این حمله جان سالم به در برد. چند هفته بعد، تحقیقات پولیس برما نشان داد که عاملان این انفجار افسران ارتش کوریای شمالی بودند و به دستور دولت خویش این عمل را انجام دادند، زیرا مواد منفجره ای که آنها استفاده کردند توسط سفارت کوریای شمالی در برما تهیه شده بود.
در هفته های پس از انفجار رانگون، رئیس جمهور ریگان بارها این حمله را به عنوان یک اقدام«تروریستی»محکوم کرد. وزارت امور خارجه امریكا نیز در گزارش سالانه خود همین زبان را به کار برد و به عنوان«شدیدترین حمله تروریستی در قاره آسیا در سال 1983 م»از این بمب گذاری یاد آور شده و عاملان آن را«تروریست های دولت کوریای شمالی»توصیف كرد.
در 23 اکتبر 1983 م موتر هایی که بم گذاری شده بود، تعدادی از ساختمان های مربوط به تفنگداران دریایی ایالات متحده و نیرو های فراشوتی فرانسوی مستقر در بیروت را منهدم کردند و در این حمله 241 سرباز امریکایی و همچنین 58 سرباز فرانسوی کشته شدند. وزارت دفاع امریكا در گزارش خود در مورد این بمب گذاری اظهار داشت كه«در این انفجارات نشانه هایی حاکی از دخالت غیر مستقیم سوریه و ایران وجود دارد»و توصیه كرد كه«تعریف وزارت دفاع از تروریسم باید گسترش یابد تا كشورهایی را كه مستقیماً یا از طریق عوامل و جواسیس خویش، تروریزیم را به عنوان وسیلۀ فشار به کار می برند، نیز شامل گردد.»
ریگان ادعا کرد که این حمله نشان داد که ایالات متحده به اندازه کافی برای مقابله با پدیده جدید«تروریسم تحت حمایت دولت»مجهز نیست. و بدین ترتیب اولین رئیس جمهور امریکا بود که اصطلاح«تروریسم تحت حمایت دولت»یا«تروریسم تحت سرپرستی دولت ها»را استفاده کرد. وی همچنین تأکید کرد که مشکل«تروریسم»منحصر به لبنان نیست و به طور خاص به«بمب گذاری تروریستی در رانگون»اشاره کرد و از«کشورهای متمدن»خواست تا با هم همکاری کنند تا«کشورهایی که حامی تروریسم و فعالیت های تروریستی هستند»مورد محاسبه قرار گیرند.
با شروع دوره دوم ریاست ریگان، تمام عناصر اصلی روایت در مورد«تروریسم»تکمیل شد که پس از حملات 11 سپتامبر 2001 م دوباره با قوت تمام ظاهر گردید. به عنوان مثال، رئیس جمهور ریگان در یک سخنرانی مشهور در جون 1985 م خطرات ناشی از آنچه را او«كنفدراسيون كشورهاي تروريستي»(مانند ايران، ليبي، كویای شمالي، كوبا و نيكاراگوا) می خواند، محکوم کرده و آن را«شركت بين المللي قتل»… توصيف كرده و اظهار داشت که يك پديده جنايي ساده آنها را متحد ساخته است كه عبارت از نفرت تعصب آميز از امريكا، مردم ما، شيوه زندگي و موضع بين المللي ما است. ریگان ادامه داد: این كشورهای«تروریستی»در عملیات خصمانه علیه دولت و مردم امریكا شركت كرده اند و گفتند كه این تهدید ها استفاده از نیروی نظامی توسط ایالات متحده را«طبق قوانین بین المللی»اجازه می دهد، زیرا هر كشوری كه خود را قربانی جنگ می داند حق دفاع از خودش را دارد.
در 29 نوامبر 1987 م در یک انفجاری که در هواپیما و پرواز شماره 858 شرکت هواپیمایی کوریا صورت گرفت، 115 مسافر کشته شدند و چند روز بعد، یک مرد و یک زن در بحرین به اتهام شرکت در این حمله دستگیر شدند. در 14 جنوری ، این زن اعتراف كرد كه مأمور استخبارات کوریای شمالی است و نقش وی در بمب گذاری را تصدیق كرد.
به گفته وزارت امور خارجه آمریكا، این حمله به معنای بازگشت كوریای شمالی به تروریسم دولتی بود که پس از بم گذاری در بنای یادبود شهید در رانگون چهار سال پیش، صورت گرفت. کوریای شمالی بلافاصله در فهرست«حامیان مالی تروریسم»ایالات متحده قرار گرفت و به سوریه، لیبیا، کوبا، ایران و جمهوری یمن جنوبی پیوست.
فقط یک جواب در برابر سوال گیج کننده
یک تحلیل جامع از سخنان رئیس جمهور(علاوه بر اظهارات وزیر امور خارجه، هایگ و شولتز) در مورد«تروریسم»منتج به یک پاسخ جالب به سؤالات بورلی گیج شد که در ابتدای این مقال مطرح گردید. ریگان قادر گشت کسانی را که می توانست به عنوان«تروریست»معرفی کند، انتخاب کند و از اقدامات(نظامی)پنهانی ایالات متحده چشم پوشی نموده و آن را شامل تعریف تروریزم نسازد.
او همیشه در هنگام خطاب به عموم مردم امریکا، روایت خود از ترویزم را بارها تکرار می کرد و هرگز خود را مجبور نمی دید که به طور واضح منظور خود را از«تروریسم»بیان کند. ریگان اتهاماتی را علیه دشمنان امریکا بر اساس تعریف گسترده(ضمنی)از«تروریسم»متوجه ساخت، در حالی که در مورد«این احتمال»که روش های مورد استفاده ایالات متحده و متحدانش ماهیت«تروریستی»دارد، کاملاً سکوت کرد.
مهم تر از همه، توانایی ریگان در فن بازی با کلمات در سخنرانی هایش، باعث گردید که رسانه ها نتواند رئیس جمهور را مجبور به ارائۀ تعریف واضحی از«تروریسم»نماید، و این که چرا این اصطلاح را به هدف اشاره به گروه ها و جهات معینی به کار می برد، بدون این که همین اصطلاح را در جاهای دیگری که شباهت به جهت های نخست دارد، به کار بگیرد. به عبارت دیگر، زمینه ای که ریگان خود را طی آن ابراز کرد، لزوماً زمینه ای آسان و غیرقابل مناقشه نبود(یعنی بسیاری می توانستند ادعاهای رئیس جمهور در مورد تروریسم را به چالش بکشند)اما اتفاقی که افتاد این بود که بازیگران و تأثیر گذاران مختلف، و مهم تر از همه رسانه ها، به طور سیستماتیک نتوانستند استفادۀ رئیس جمهور از اصطلاح«تروریسم»را به شکل واضح به چالش بکشند.
ملل متحد اصطلاح«تروریزم»را مورد مناقشه قرار می دهد
پاسخ دوم مربوط به سؤالات گیج را می توان با تجزیه و تحلیل شیوه هایی به دست آورد كه نمایندگان دولت امریكا در اثنای صحبت از«تروریسم»در مجمع عمومی سازمان ملل متحد اختیار کردند.
موضوع«تروریسم بین المللی»برای اولین بار در اواخر سال 1972 م در مجمع عمومی مورد بحث قرار گرفت. همانطور که فوراً مشخص شد، کشورهای عضو در مورد روش صحیح درک و تعریف این مفهوم اختلاف نظر داشتند. اختلاف در تعریف«تروریزم»منجر به اختلاف در این امر گردید که کدام نهاد ها و گروه ها در سراسر جهان شایسته هستند یا شایسته نیستند که«تروریست»خوانده شوند و توسط جامعه جهانی محکوم شوند. همین که بحث و گفتگو آغاز شد، کشورهای زیادی ادعا كردند كه اقدامات امریكایی ها در ویتنام«تروریسم توسط یك كشور»را تشکیل می دهد و تأكید کردند كه هر تعریفی از«تروریسم»(و بنابر آن محكوم كردن«تروریسم»در تصمیمات مجمع عمومی)غیرقابل قبول خواهد بود که فقط بر خشونت گروه های كوچك متمرکز گردد، بدون این که خشونت گسترده توسط دولت ها را در نظر داشته باشد.
مجمع عمومی در طول سال های ریاست ریگان، به ویژه سال های که شاهد تولد روایت امریکایی از«تروریسم»بود، موقف خصمانه تری در برابر ایالات متحده امریکا داشت. اما حقیقت این است که، در دهه 1980 م ایالات متحده از بسیاری رژیم های موجود در سراسر جهان به هدف جلوگیری از نفوذ اتحاد جماهیر شوروی حمایت می کرد. اما برای اولین بار پس از آغاز جنگ سرد، بسیاری از جهت ها غیر دولتی را مورد حمایت قرار داد که بر ضد حکومت های طرفدار شوروی سابق می جنگیدند(به هدف نابود ساختن کمونیزم.)
و بالفعل، تعداد زیادی از کشورهای عضو سازمان ملل متحد، ایالات متحده را به سبب اقدامات این کشور در نیکاراگوئه(پشتیبانی از باندهای کانترا یا مین گذاری در بنادر این کشور توسط سیا)، افغانستان(حمایت از مجاهدین در آن زمان) و کوبا(عملیاتی که توسط مخالفین نظام کاسترو انجام شد و این گروه ها در فلوریدا زندگی می کردند و پیوند محکم با سیا داشتند)به ارتکاب«تروریسم دولتی»متهم کردند. و همچنین استفاده مستقیم از نیروی نظامی(علیه لیبی در سال 1986 م)یا حمایت امریکا از کشورهایی مانند آفریقای جنوبی و اسرائیل(که اکثر اعضای ملل متحد آنها را بارها متهم به ارتکاب «تروریسم دولتی» نمودند.)
در همین سیاق نمایندگان ایالات متحده روایتی را تهیه کردند که اساساً با روایتی که رئیس جمهور ریگان در سخنان عمومی خود در آن زمان ایجاد کرده بود، در تعارض کامل قرار داشت.
ادامه دارد…