مشکلاتی که باعث تعطیل فریضۀ حج شده است

چندین بار کشمکش های سیاسی و نظامی در حرمین باعث تعطیل حج گردیده است

قسمت اول

محمد شعبان ایوب

ترجمه: مؤمن حکیمی

«در سال 430 میلادی حج در تمام سرزمین ها معطل قرار گرفت، درین سال هیچ کسی از مصر، شام، عراق و خراسان به حج نرفتند»

این متن که إمام سيوطي (ت 911هـ/1506م) در كتابش ‘حسن المحاضرة‘- نقل کرده، ما را بیاد حالتی می اندازد که امروز در سرزمین حرمین جریان دارد. درین سال( 1441هـ/2020م) اعلان کردند که تعداد محدودی در مراسم حج اشتراک خواهند کرد تا از انتشار بیماری وایروس کرونا در بین شان جلوگیری صورت گیرد.

این اعلان بهترین فرصتی، برای مطالعه تاریخ اختلال و تعطیل در فریضۀ حج خواهد بود که در عصر های مختلف تاریخ اسلامی – به صورت کلی یا جزئی- واقع شده است. از پیگیری و تحقیق در اکثر وقایعی که باعث تعطیل حج گردیده، معلوم می شود که تاریخ اسلام، عوامل سیاسی و ظروف امنیتی ناشی از عدم استقرار سیاسی بیشتر از هر امری دیگری باعث تعطیل در ادای مناسک حج گردیده است.

جوانب مختلف سیاسی خواسته اند تا سیطره و حاکمیت خویش بر حرمین را تأمین نموده و ازین طریق مشروعیت دینی برای سلطۀ سیاسی خویش در بین مردم به دست آورند. همین خواسته – درکنار اسباب دیگر- در بیشترین حالات باعث منع و تعطیل حج از موسم آن در طول قرن ها شده است.

کشمکش حکومت ها و سلاطین

شاید اولین و مهم ترین سببی که باعث تعطیل شعیرۀ حج – به صورت کلی و یا جزئی- شده است، بروز کشمکش های سیاسی در منطقۀ حجاز و در قلب این مناطق، یعنی در مکۀ مکرمه و اقلیم های دیگر بود که قتال و جنگ های داخلی را به دنبال داشته و حجاج را از رسیدن به منطقۀ شعایر حج مانع گردیده است. اولین برخوردی که درین سرزمین واقع گردید، همانا جنگ های بین اموی ها و عبدالله بن زبیر بود که در مطلع سال های هفتاد قرن اول هجری شعله ور گردید. در نتیجۀ این جنگ و برخورد بود که اهل مکه به قيادت عبد الله بن زبير (ت 73هـ/693م)- نتوانستند در سال 73هـ/693م، مراسم حج را اداء نمایند. چنانچه طبري (ت 310هـ/923م) در تاریخش می گوید: “و درین سال حَجَّاج الثقفي ازعراق (ت 95هـ/714م) مراسم حج را اداء کرد در حالی که ابن الزبير و یارانش در مکه تحت محاصره قرار داشتند و نتوانستند درین سال حج کنند چون نتوانستند به وقوف عرفه بروند.

زمانی که علوی ها در حجاز و بصره تحت قیادت محمد بن عبد الله بن الحسن معروف بـه “النفس الزكية” (ت 145هـ/763م) و برادرش إبراهيم (ت 145هـ/763م) قیام کردند، شعله های انقلاب آنها به مصر، شام و سایر آفاق جهان اسلامی رسید، والی عباسی در مصر يزيد بن حاتم المهلبي الأَزْدي (ت 170هـ/786م) چارۀ جز این ندید که مردم را از حج منع نماید. ابن تَغْرْي بَرْدي (ت 874هـ/1470م) در ‘النجوم الزاهرة‘. می نویسد:

 «به سبب اضطرابی که در نتیجۀ قیام اولاد حسن رضی الله عنه در مناطق مصر، شام و حجاز ایجاد شده بود، مردم را در سال 145 از رفتن به حج منع کرد »

ابن الجوزي (ت 597هـ/1200م) –در کتاب تاریخش «المنتظم»-وقایعی را ذکر می کند که باعث معطل قرار گرفتن حج از جهت عراق و مناطق ما ورای آن مانند خراسان، آسیای میانه گردیده است. این انقطاع که در نتیجۀ اختلاف بین عراق مرکز خلافت عباسی و امرای مناطق دیگر مانند آل بویه و بعد از آنها با سلجوقی ها واقع شده بود برای چندین سال ادامه یافت. چنانچه در سال 401هـ/1011م هیچ کسی از عراق به حج نرفت. و این انقطاع دو سبب داشت، یکی اضطراب و خرابی وضعیت امنیتی بود که در نتیجۀ خروج والی موصل، قرواش بن مقلد العقيلي (ت 444هـ/1053م) برضد خلیفۀ عباسی و بیعت کردن با خليفة فاطمي الحاكم بأمر الله (ت 411هـ/1021م)، منطقه را فرا گرفته بود، چنانچه عفيف الدين اليافعي (ت 768هـ/1367م) – در کتاب‘مرآة الجنان‘- می گوید: “کاروان عراق به سبب خرابی وضعیت درین سال به حج نرفت.»

و سبب دوم، فیضان آب و سیلاب های طوفانی دریای دجله بود که چندین قریه و قلعه را غرق کرد، چنانچه ابن الجوزی در «المنتظم» تذکر می دهد و مورخ معاصر او ابن الأثير (ت 630هـ/1233م) –در کتاب ‘الكامل‘- در تأکید او می گوید:« درین سال دریای دجله بیست و یک ذراع ( تقریباً ده متر) افزایش یافت که به سبب آن بخش های زیاد بغداد و عراق غرق گردید و به سبب آن درین سال هیچ کسی از عراق به حج نرفت.

جالب این که درین سال 401هـ/1011م هیچ یکی از حجاج مصر نیز نتوانستند به ادای مناسک حج بپردازند، زیرا وضعیت امنیتی در نتیجۀ برخورد های داخلی بین قوت های فاطمی و امیر فلسطین حسان بن الجراح (ت بعد 415هـ/1025م) به شدت خراب شده بود. او از طاعت خلفیۀ فاطمی سرباز زده و با اشراف حجاز بیعت کرد، و اشراف حجاز کسانی بودند که پیوند های سیاسی خویش را هر چند باری بین خلفای عباسی در بغداد و فاطمی ها در قاهره تبدیل می کردند. و چنانچه مقريزي در کتاب ‘اتّعاظ الحنفا، می نویسد «درین سال هیچ کسی از مصر به حج نرفت»

در سال 407هـ/1017م نیز مردم از خراسان و عراق موفق به ادای فریضۀ حج نشد و سبب آن – چنانچه از کلام ابن الجوزی معلوم می شود- اختلافات و برخورد هایی بود که به خاطر تصاحب کرسی آل بویه بین سلطان الدولة أبي شجاع (ت 415هـ/1025م) و برادرش [قوام الدولة] أبي الفوارس (ت 419هـ/1029م) واقع گردید. همچنان جنگ های شدیدی که بین سلجوقی ها و غزنوی ها به خاطر سیطره بر مناطق آسیای میانه و ایران واقع گردید، باعث شد که مردم این مناطق نیز به حج نروند. علاوه بر آن هرج و مرج داخلی که در مصر و شام در نتیجۀ اختلاف بین وزراء فاطمی روی چگونگی ادارۀ دولت ایجاد شد باعث گردید که درین سال مردم مصر نیز به حج نروند. به همین سبب ابن الجوزی می گوید: « درین سال از خراسان، عراق، مصر و شام هیچ کسی به حج نرفت و این مناطقی بود که اکثریت حجاج را تشکیل میدادند.

بازی های تکراری

زمانی که سلطان ملک شاه سلجوقی در سال 485هـ/1093م وفات کرد، اختلافات شدیدی بین امرای سلجوقی بروز کرد که در نتیجۀ آن مردم نتوانستند به حج  بروند و کسانی که روانۀ سفر حج شدند، قربانی این گسیختگی امنیتی گردیده و از سوی دزدان و رهزنان مورد هجوم قرار گرفتند.  امام ذهبي (ت 748هـ/1348م) در کتاب ‘العِـبَـر می گوید: در سال‘.486هـ/1094م ” هیچ کاروانی از عراق روانۀ حج نگردید و کاروان حجاج که از شام به قصد حج بیرون شده بود، در مسیر راه از سوی امیر مكة محمد بن أبي هاشم، مورد هجوم قرار گرفته و عرب های بادیه نشین ده مرتبه آنها را چپاول کردند. و کسانی که ازین وقایع نجات یافتند به حالت خیلی عجیبی به مکه رسیدند.

علاوه بر آن که برخورد ها و کشمکش های سیاسی بین نظام های حکومتی باعث گردید که مردم را از حضور در مواسم حج مانع شوند، فتنه های مذهبی و بین سنی و شیعه در عراق نیز مردم را به خوف و هراس انداخته و از رفتن به سوی ادای فریضۀ حج مانع گردید. ابن كثير (ت 774هـ/1373م) در کتاب ‘البداية والنهاية‘- تذکر می دهد که در سال 441هـ/1050م “جنگ های شدیدی بین رافضه و اهل سنت واقع گردید و در نتیجۀ آن فتنه هایی به وقوع پیوست که ذکر آن درین جا طولانی خواهد بود، در نتیجۀ آن هیچ کسی از اهل عراق به حج نرفتند.»

بعد از آن که حکومت مرکزی عباسی ها در عراق به سستی گرایید، قبایل عربی توانستند که حکومت های خود مختاری را در شمال و جنوب ایجاد نمایند. مانند امارت المَزْيَدية (388-558هـ/998-1163م) که مشهور ترین امرای آنها، دُبَيْسُ بن علي الأسدي (ت 474هـ/1082) بود که سبط ابن الجوزي (ت 654هـ/1256م) –در کتاب ‘مرآة الزمان‘  او را به دوستی با فاطمي ها متهم می کند، زیرا او «معتقد به افکار باطنی بود.ظلم و استبداد این شخص به اوج خود رسید. و چنانچه ابن کثیر می گوید: «خانه هایی را ویران کرد و اماکن زیادی را آتش زد… و درین سال هیچ کسی از اهل عراق به حج رفته نتوانست»

در جریان برخورد های بین ایوبی ها و فاطمی ها واقع شد و در نتیجۀ تلاش هایی که اسد الدین شیركوه (ت 564هـ/1169م) و برادر زاده اش صلاح الدين أيوبي (ت 589هـ/1193م) به هدف سیطره بر مصر به نفع نور الدين زنكي (ت 569هـ/1173م) براه انداختند، مصری ها نتوانستند طی دو سال متوالی به ادای حج بروند.  و در سال 562هـ/1167م تجار مکه نتوانستند خرید و فروشی داشته باشند، زیرا حجاج مصر نتوانستند به خاطر جنگ ها و کشت و خونی که در آن دیار واقع شده بود، به حج بروند.» این موضوع را عبد القادر الجَزَري (ت 977هـ/1570م) در کتاب ‘الدرر الفرائد المنظمة في أخبار الحاج وطريق مكة المعظمة‘.به تفصیل ذکر کرده و مقصد او جنگ های بود که در مصر بین فاطمی ها و قوت های زنکی واقع گردید و در سال بعدی به سبب استمرار این جنگ ها مراسم حج معطل گردید. امام ذهبی در تاریخش «تاریخ الاسلام» خبر می دهد که در سال 563هـ/1170م هیچ یک از مصری ها به حج نرفتند چون مشغول گرفتاری هایی بودند که در نتیجۀ جنگ های اسد الدین شیرکوه دامنگیر شان شده بود.

سرزمین شام نیز گرفتار حوادث بزرگ و خونین گردید، مانند استیلای صلیبی ها بر مناطق ساحل و فلسطین از سال های 492هـ/1099م و بعد از آن سیطرۀ زنکی ها و ایوبی ها بر شام. و زمانی که سلطنت ایوبی بعد از وفات سلطان صلاح الدين و برادرش ملقب به عادل (ت 615هـ/1219م)ضعیف شد و فرزندان عادل به خاطر رسیدن به قدرت گرفتار برخورد های داخلی شدند، در سال های 624-627هـ/1228-1231م؛ مردم شام نتوانستند به حج بروند. ابن كثير در سلسلۀ حوادث سال 627هـ/1231م می گوید: “هیچ یک از اهل شام درین سال به حج رفته نتوانست، نه تنها این، بلکه در سال قبلی و یک سال بعد از آن، یعنی طی سه سال متوالی مردم از ادای حج محروم شدند»

زمانی که ستارۀ ممالیک در مصر بعد از شکست صلیبی ها در دمیاط در سال 647هـ/1250م، به درخشش آغاز کرد، برخورد های آنها با ایوبی ها در شام به قیادت ناصر ایوبی دوم شدت گرفت. در نتیجۀ این برخورد ها بین ممالیک و ایوبی ها وضعیت امنیتی رو به وخامت گذاشت و به خصوص در سال 647هـ/1250م تمام سرزمین شام و مصر را فرا گرفت که در نتیجۀ آن مردم نتوانستند درین سال به حج بروند، چنانچه ابن تغري بردي در کتاب «النجوم الزاهره» این قضیه را تأکید می کند.

همچنان ابن تغری بردی روایت می کند که این حالت در اثنای جنگ هایی که بین سلطان مخلوع الناصر محمـد بن قلاون (ت 741هـ/1341م) و سلطان المظفر بيبرس الجاشنكير (ت 709هـ/1310م) نیز واقع گردید. زمانی که الناصر قصد نمود تا از تبعیدگاهش در شام به سوی مصر برگردد، وارد برخورد ها و کشمکش های شدیدی در سال 709هـ/1310م با المظفر گردید و در نتیجۀ آن مردم نتوانستند درین سال به حج بروند.

زمانی که عباسی ها بر تمام بخش های جهان اسلامی حاکم گردیده و دولت اموی را به صورت کامل از میان برداشتند، حرمین شریفین نیز تحت حکم آنها قرار گرفته و حکامی بر آن حاکم شدند که بیشتر شان به خانوادۀ وابسته به خانوادۀ بنی عباس بودند. زمانی که در اواخر قرن سوم هجری حکومت عباسی ها ضعیف گردید، علوی ها که عمو زاده های شان بودند، ازین وضعیت استفاده نموده و به تدریج ادارۀ مکه و مدینه را به دست گرفتند، بدون این که آشکارا بر ضد حکومت عباسی قیام نمایند. و زمانی که آل بویه حکومت را در سال 709هـ/1310م بدست گرفتند، ادارۀ خویش را بیشتر تقویت کردند.

سيطرۀ آل بويه انگیزه استقلال طلبی از بغداد را در اذهان مصر اخشیدی به قیادت كافور (ت 356هـ/967م) و وصی امیر آن انوجور الإخشيدي (ت 349هـ/960م) زنده ساخت و سخن او به جایی رسید که در موسم حج به رقابت با بغداد برخاست. ابن خلدون (ت 808هـ/1406م) – در تاريخش- می گوید: « در سال سه صد و چهل دو حجاج همراه با امیر شان از عراق به مکه رسیدند و درین سال امیری از مصر نیز برای ادای حج در رسید. بین این دو گروه به خاطر القای خطبه به نام ابن ابویه پادشاه عراق و ابن اخشید پادشاه مصر جنگ شدیدی واقع گردید. در نتیجۀ این جنگ مصری های با شکست مواجه شده و خطبه با نام ابن بویه خوانده شد و از آن روز به بعد حجاج پی هم رهسپار حج شدند.

بعد از سیطرۀ فاطمی ها – که شیعۀ اسماعیلی بودند- در سال 358هـ/969م بر قاهره و بعد از بر سرزمین شام در دو سال بعدی، کشمکش آشکار بین قاهره و بغداد بر حاکمیت بر حرمین شریفین آغاز یافت، زیرا سیادت و حکومت برین اماکن مقدسه به معنای بزرگترین مشروعیت دینی برای خلافت هر دو جانب به شمار می رفت. به همین سبب عباسی ها با تمام قوت کوشیدند تا از سیطرۀ فاطمی ها برین اماکن مقدس جلوگیری نماید. اما در آن زمان فاطمی ها از نگاه عسکری و ا قتصادی قوی تر از عباسی ها بودند و از سوی دیگر آل بویه که در شیعه بودن با فاطمی ها شریک بودند، در حقیقت تمام کلید های سلطنت عراق را بدست داشتند.

و به سبب این کشمکش که بعداً به برخورد های عسکری انجامید، فریضۀ حج معطل قرار گرفت. این نکته را الفاسي (ت 832هـ/1429م) – در کتاب ‘شفاء الغرام بأخبار البلد الحرام‘- چنین تذکر می دهد که عراقی ها در سال 380هـ/991م موفق به ادای حج شدند در حالی که در سال (371هـ/982م) به سبب اختلاف بین مصر ها و عراقی ها هیچ کسی نتوانست به حج برود.

چنین معلوم می شود که برخورد بین دو دولت در سال های 401هـ/1011م به اوج خود رسیده بود، زیرا درین سال کاروان های حجاج به خصوص از جوانب اساسی یعنی مشرق، مغرب و شمال، از رفتن حج محروم شدند. ابن عذاري (ت 630هـ/1233م) – در کتاب ‘البيان المُغْرب‘- می گوید: «درین سال (401هـ/1011م) هیچ کسی از شام، عراق، خراسان و سایر آفاق نتوانست به حج برود، به جز اهل یمن و تعداد اندکی از کسانی که در کنار مکه مقیم بودند.

ابن الجوزي – در کتاب ‘المنتظم‘- حکایت می کند که در سال 411هـ/1021م جنگ شدیدی بین سلاطین در واسط (واقع در جنوب عراق) به وقوع پیوست که در اثر آن مردم گرفتار گرسنگی شدیدی گردیده و فریضۀ حج درین سال معطل قرار گرفت.

إمام السيوطي –در کتاب ‘حسن المحاضرة‘- می گوید: طی هفت سال متوالی یعنی بین سال های  417-423هـ/1027-1033م) در شش سال آن عراقی ها به سبب وضعیت خراب سرزمین های شان به حج رفته نتوانستند و در یک سال آن هیچ کسی از اهل مشرق و از دیار مصری حج کرده نتوانست.

سعی در طلب استقلال

در سال 430هـ/1040م برخورد های سختی بین عباسی ها و فاطمی ها آغاز یافت و باعث گردید که مردم از ادای فریضۀ حج محروم شوند. در سال 430 بیشتر اقالیم از رفتن به حج منع شدند و از مصر، شام، عراق و خراسان هیچ کسی به حج نرفتند.

و مطابق تعبیر امام السيوطي در چندین سال تنها اهل مصر 430-445هـ/1040-1054م.موفق به ادای حج شدند.

هاشمی های که حکومت حرمین را بدست داشتند، توانستند قوت عسکری بزرگی را به هدف استقرار نظام حکومتی شان در برابر این دگرگونی های سیاسی بین دو دولت بزرگ حفاظت نمایند. زیرا این دو دولت در اکثر حالات با استفاده از ضعف آنها دست هجوم زده و در پی اهداف خاص خود می شدند و این استفاده جویی آنها باعث تعطیل و یا الغای حج می گردید.

امام جزري می گوید: در سال 512هـ/1118م “أمير مكة قاسم بن أبي هاشم الحسني کشتی های جنگی را آماده ساخته و جنگجویانی را به وسیلل این کشتی ها به عَيْذاب (بندرگاه مصری در بحر احمر) فرستاد. آنها دست به چپاول زده و کشتی های تجار را به غارت برده و تعدادی از آنها را به قتل رساندند. کسانی که ازین هجوم جان سالم بردند، به دروازۀ أفضل ابن أبي الجيوش (ت 515هـ/1121م) وزير دربار مصر، رسیده و از ظلمی که بر آنها صورت گرفته بود، شکایت کردند. وزیر فاطمی الافضل الجمالی در برابر این هجوم دست بسته باقی نماند بلکه فرمان هجوم انتقامی را در سال 514هـ/1120م صادر نمود. درین سال بود که مردم را از رفتن به حج منع نمود و رسیدن مواد خوراکی به حجاز را متوقف ساخت. و چنانچه جزری روایت می کند، وزیر مصری تنها مصری ها را از رفتن به حج منع نکرد، بلکه کاروان های اهل مغرب و افریقا را که از طریق مصر به حج می رفتند، نیزمنع کرد. این حالت بر اهل مکه سخت تمام شده و به خواسته های قاهره تسلیم شدند. پس شریف قاسم به الافضل نوشت که آنچه از تجار گرفته شده، دوباره به صاحبان آن بر می گرداند و تجاری که به قتل رسیده اند، اموال شان را به ورثۀ شان می سپارد. پس این اموال را در سال بعدی فرستاد. ابن الجوزي -در ‘المنتظم‘-  می نویسد که حجاج در سال  557هـ/1162م به مکه رسیدند اما اکثر شان به علت فتنۀ که در آنجا در جریان بود، وارد مکه نشدند بلکه تعداد اندکی از آنها در روز عید وارد مکه شده و بعد از ادای حج برگشتند اما اکثر مردم بدون این که حج کنند، دوباره به سرزمین شان برگشتند.

مکۀ مکرمه در دهه پنجاه قرن هفتم شاهد برخورد های شدیدی بین اشراف مکه و سلطان یمن المظفر الرسولي (ت 694هـ/1295م) بود. این حالت باعث تعطیل متوالی حج گردید.

مؤرخ مكة عبد الملك العصامي (ت 1111هـ) در کتاب ‘سمط النجوم العوالي‘-  می نویسد که عساكر هر دو طرف در سال 653هـ/1255م در وسط مکه وارد جنگ شدید گردیدند که در نتیجۀ آن خون های زیادی در حرم شریف به زمین ریختانده شد و سراسر این شهر مبارک را خوف و وحشت فرا گرفت که در نتیجۀ آن هیچ کسی نتوانست به حرم شریف برسد. در ایام حج فتنۀ بین آنها و امر حجاج عراقی واقع شد، اما به زودی صلح صورت گرفت و مسلمانان از آن فتنه در امان شدند. بعد از آن می افزاید: در سال 655هـ/1257م هیچ کسی از اهل حجاز روانۀ حج نشدند و بیرق های هیچ پادشاهی در مکه بلند نشد»

ادامه دارد…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *