محورهای وحدت اسلامی در اندیشه سید جمال الدین افغانی

معاون سر محقق عبدالرحمن حکیمزاد، عضو کادرعلمی معاونیت اسلامی اکادیمی علوم افغانستان

محققاً سید جمال الدین افغانی را می توان شخصیت فرامرزی خواند؛ شخصیتی که به گفتۀ خودش وطنی ندارد، زیرا اندیشۀ والا، فعالیت مداوم، سفرهای پیهم و روابط گسترده اش با طیف های مختلف جهان غرض اشاعۀ افکارش، ویرا نسبت به دیگران  متبارز کرده است.

سید جمال الدین برخلاف کسانی که هم و غم شان تمرکز در یک عرصۀ زندگی می باشد، جهت همگانی سازی اندیشه و محورهای کاریش، میدانهای متعددی را می پیمود، هم زبانش را بخاطر زدودن سیطرۀ استعمار و جهل و خرافات از جامعه به کار می برد و صدای رسایش در هرجا بلند بود، هم قلمش پیوسته در حرکت بود و با نوشتن نامه ها به شخصیت و حکام اثرگذار، مقالات در جراید و مجله ها و کتابهای بیدارگر را می نوشت و هم شاگردان متعددی را تربیت نمود که در تمام فراز و نشیب دعوتش، همکار وی بودند.

موصوف آوانی دست به کار شد که جهان اسلام آماج تهاجم و تهدیدات همه جانبه قرار گرفته و استعمار اکثریت کشورهای اسلامی را در چنگال خود گرفته بود، حاکمان بوالهوس و وابسته به استعمار در اریکۀ قدرت بودند و جهل و نادانی و بی تفاوتی بیداد می کرد.

در چنین اوضاعی سید جمال با اتکا به الله متعال و کارگیری توانایی هایش در برابر تمام این نابسامانیها قد علم کرد. درین تحقیق محورهای وحدت اسلامی در اندیشۀ سید بطور مختصر به بررسی گرفته شده است:

دیدگاه و رسالت:

سید جمال الدین افغانی بانی طرح وحدت اسلامی در عصر حاضر: سید جمال الدین وقتی مشاهده کرد که مسلمانان در هر جا چون گوسفند بی صاحبی طعمۀ بیگانگان می گردند؛ برای رهایی آنها از این وضعیت، آرامش را بر خود حرام کرد و شب و روز کوشید تا مسلمانان را از پراگندگی و پریشانی خلاص کند و عزت از دست رفتۀ شانرا باز یابد. به این منظور با استناد به آیات قرآنی و احادیث نبوی نخست به ذهنیت سازی جامعه پرداخت و هر جایی که مناسب می دید پیام خود را مطرح می کرد، چنانکه در مجلس حزب الوطنی مصر به اهل مجلس گفت: سه چیز هست که قلب هیچ مسلمانی در آن غش نمی ورزد: خالص سازی عمل برای خدا، اندرز و خیرخواهی برای اولیای امور مسلمین و پیوستگی با جماعت آنان.  خون مسلمانان باهم برابری می کند، بدون در نظر گرفتن نژاد، طبقه و … خوردترین آنان نگهبان و ذمه دار بزرگترین آنان است، مسلمین همگی یک دل و یک زبان بر ضد دشمنان دین هستند. (1)

می بینیم که علامه اقبال که متأثر از اندیشه های والای آن بزرگوار است، ایدۀ سید را اینگونه به نظم آورده است:

نه افغانیم و نه ترک و نی تتاریم

چمن زادیم و از یک شاخساریم

تمییز رنگ و بو بر ما حرام است

که ما پروردۀ یک نوبهاریم (2)

مطالعۀ روزگاری که سید می زیست و رکود همه جانبۀ مسلمانان با طبقات مختلف شان، این را به خوبی می رساند که نخستین کسی که جرقۀ آزادی و و حدت را بلند کرده است، سید جمال الدین افغانی می باشد طوریکه مرتضی مطهری به آن چنین تأکید دارد: ظاهراً نخستین بار ندای اتحاد اسلام در برابر غرب را سید جمال الدین بلند کرده. منظور از اتحاد اسلام، اتحاد مذهبی که امری غیر عملی است، نبود؛ منظور اتحاد جبهه ای و سیاسی بود؛ یعنی صف واحد در مقابل دشمن غارتگر. (3)

موانع وحدت اسلامی: قبل از اینکه محورهای نظری و عملی سید جمال الدین در پیوند به وحدت مسلمانان را به بررسی بگیریم بهتر است موانعی را بشناسیم که جلو وحدت و اتفاق مسلمانان را می گرفت و آنان را متشتت نگه می داشت.

مهم ترین موانع سر راه وحدت مسلمانان از دید سید جمال الدین چهار چیز است:

مانع اول: استبداد داخلی: رشد فکری سید جمال الدین مقارن به زمانی است که اکثریت کشورهای اسلامی به شمول زادگاهش افغانستان از سوی رهبران خود کامه، مستبد و بوالهوس رهبری می شد و شهروندان آن از تمام حقوق انسانی محروم بودد. این در حالی است که اروپاییها با آزادی و آزاد اندیشی خویش به قله های علم و فرهنگ دست یافته و مدیریت اصلی بسیاری کشورها را عملاً بدست گرفته بودند.

سید جمال الدین وقتی مظلومیت مردم و استبداد حاکمان را مشاهده کرد، سکوت را شکست و به بیداری مردم و توصیۀ حکام پرداخت که این وضعیت عکس العمل حاکمان را بر افروخت و بخاطر رهایی از سید ویرا تبعید کردند. اینجاست که سید جمال با زندگی آسایش و راحت وداع می گوید و چون مسافر با مسؤولیت شهر به شهر به بیداری اُمت به خواب رفته می پردازد.

سید جمال وقتی اوضاع افغانستان پس از سقوط کابل بدست شیرعلی خان را که روابط نزدیک با انگلیس داشت، مناسب دعوتش ندید چون مانع این می شد که وی آزادانه به فعالیت های سیاسی و فکری خود بپردازد، به بهانۀ رفتن به سفر حج به هندوستان رفت و در آنجا به فعالیت های دعوتی اش پرداخت. ملاقاتهای مردمان سیاسی و علماء و فضلاء با سید جمال الدین افغانی انگلیسها را وارخطا کرد لذا نخست ویرا در حصر خانگی قرار دادند و سپس تصمیم گرفتند که سید را توسط کشتی به سویس انتقال دهند وی از آنجا نخست به مصر رفت و مدتی بعد به مرکز خلافت عثمانی؛ آستانه رفت.

وی در ترکیه علاوه بر سخنرانی در مسجد بزرگ محمد فاتح، حلقه های درسی ای را تشکیل می داد و فضلای زیادی چون علمای دین و صاحب منصبان دولتی  گرد وی جمع می شدند و از سخنان وی فیض می بردند. از همین رو رهبران مذهبی سنتی به وی رشک بردند و ترسیدند که مبادا نیرومند شدن حضور سید جمال الدین در پایتخت سلطنت عثمانی، موجب زوال نفوذ و جایگاه اجتماعی آنها و دور شدن شان از قدرت شود. علاوه برآن، عقل گرایی و اندیشه های نقاد ویرا، خطری برای اندیشه های جامد و خرافاتی و تأویلات خنده آور خود دیدند. (5)

سید وقتی غرق بودن علماء در خرافات را دید که بخاطر از دست ندادن قربت خود نزد سلطان به تهمت زدن علیه وی پرداختند، باری در یکی از سخنرانی هایش به این شعر استشهاد کرد:

علم حق در علم صوفی گم شود

این سخن کی باور مردم شود.

در ماه رمضان سال 1278هـ- ق به اثر تقاضای مدیر دارالفنون در بارۀ ارزش یادگیری هنر و صنعت سخنرانی کرد و جهان را به جسم انسان تشبیه کرد و گفت: گیتی جسم زنده ای است که دارای اعضاست و از روح جهان سخن زد و افزود که روح جهان حکمت و فرزانگی ای است که با تلاش و کوشش بدست می آید یا نبوتی است که خداوند کسی را که بخواهد به آن ممتاز و مفتخرش می گرداند.

این سخن و امثال آن بهانه به دست مخالفان سید داد و باعث شد که علیه وی دست به توطیه زنند و کتابهایی در رد وی بنویسند که گویا سید جمال الدین عقیده دارد که رسالت و نبوت با تلاش و کوشش بدست می آید. سید جمال الدین در برابر این تهمت ناروا کاسۀ صبرش لبریز شد و خواستار محاکمۀ مقامات بلند پایۀ سلطنت عثمانی از جمله شیخ الاسلام گردید؛ مردم به دو گروه تقسیم شدند تعدادی از وی طرفداری می کرد و تعدادی دیگر برضدش سنگر گرفته بودند. سلطان عبدالعزیز از سید جمال الدین در خواست کرد که برای اینکه بحران از بین برود و آشوب و غوغا فرو بخوابد، از آستانه به جای دیگری برود. سید جمال هم درخواست سلطان را پذیرفت و عازم مصر شد. (6)

چون به مصر رفت در آنجا در کنار تدریس و تربیت شاگردان در منزلی که از طرف دولت برایش داده شده بود، به تأسیس حزب میهنی آزاد همت کرد و از طریق همین حزب شعار مصر برای همه مصریان و مبارزه علیه استبداد را به را ه انداخت. وی به همکاری اسحق ادیب روزنامۀ مصر در اسکندریه را به نشر رساند که مقالات پیهم را در آن به اسم مستعار “مزهر بن وضاح” به چاپ می رساند که مورد قبول دانشمندان قرار گرفته و از نشر آن احساس خوشحالی می کردند. همانگونه که حاکمان از محتوای جالب این مقاله ها شگفت زده شدند. (7)

فعالیت های گستردۀ سید جمال الدین روح تازۀ را در فرزندان امت اسلامی دمید و سکوت در برابر استبداد را شکست و در جای جای جهان اسلام در کنار مبارزه با اشغال به آزادی از اسارت داخلی نیز قدمهایی بر داشتند که سلسلۀ آن تا امروز نیز دوام دارد.

مانع دوم- استعمار خارجی: سید جمال الدین با سفر های مسلسل خویش به کشورهای اسلامی در بند استعمار و کشورهای اروپایی، ملتفت شد که وجود استعمار در جهان اسلام به مثابهء بیماری مزمنی است که تار و پود مسلمانان را از بین می برد. بنا برین مبارزه در برابر استعمار را سر لوحۀ کارش قرار داد. او، یکی از نخستین کسانی است که راه بیرون رفت از نابسامانیهای موجود را در اتحاد و همبستگی جهان اسلام در برابر استعمارگران می دانست و در این راه به تلاش و کوشش بسیار دست زد. دانشمند مبارز مصری؛ شیخ رشید رضا درین مورد می نویسد: نخستین فریادی که در این عصر مسلمانان را به شناخت یکدیگر و اتحاد و همکاری در رأی و کوشش برای جبران آنچه بر مسلمانان عارض شده از گرفتاریهای اجتماعی، دعوت می کرد، فریاد دو دانشمند مبارز، سیدجمال الدین و شیخ محمد عبده بود، رحمت خدای بزرگ بر آن دو باد. (8)

خود سید جمال الدین در این باره می فرماید:

“شرق شرق، سازمان مغز و اندیشه خود را به تشخیص درد اصلی شرق و جستجوی درمان آن اختصاص دادم. دریافتم که کشنده ترین درد شرق، جدایی افراد آن از یکدیگر و پراکندگی اندیشه های آنان و اختلافشان بر سر اتحاد و اتحادشان در اختلاف است. پس در راه وحدت عقیده و بیدار کردن آنان در برابر خطر غربی که ایشان را فراگرفته دست به عمل زدم.” (9)

ایشان بخاطر مبارزۀ همه جانبه با استعمار غربی از تمام وسایل ممکنه استفاده کرد که باعث احیای روح آزادی خواهی در میان طبقات مختلف جامعه شد.

مانع سوم- جهل و نادانی مسلمانان: یکی از بیماریهای خطرناکی که جامعۀ اسلامی را به چالش برده، دوری از نعمت علم و دانش می باشد؛ چیزی که سایه اش در عصر سید جمال الدین افغانی اکثریت کشورهای اسلامی را فراگرفته بود.

وجود این بیماری بود که استبداد و استعمار در تبانی هم بشریت را به اسارت گرفته اند. اما سید جمال الدین به مثابه جامعه شناس باریک بین به خوبی علت بروز امراض گوناگون در جامعۀ اسلامی را درک کرد و جهت مداوای آن عملاً دست به کار شد و در هرجایی که می رفت، حلقهء درس را تشکیل می داد و به اساس مقولۀ: کلموا الناس علی قدر عقولهم، برای عامهء مردم یک نوع آموزش می داد و برای دانشمندان نوع دیگری را با تأکید به اینکه متخصصان علوم مختلف را در یک حلقه می نشاند و در کنار تدریس، مسؤولیت سترگ شان در قبال جامعه را برایشان افهام می کرد.

این عمل وی نتایج خوبی را در هند، ایران، مصر و ترکیه به بار آورد و در هرجا شاگردان و ارادتمندان متعددی را تربیت نمود. وی علی الرغم حساسیت هایی که در رابطه به بعضی علوم مانند جغرافیه در میان علمای آن وقت موجود بود، تمثالی از کرۀ زمین را با خود داشت و همه جا دانشمندان را به اهمیت علم مذکور تشویق می کرد. چنانکه سعد زعلول پاشا رهبر بزرگ ملی و رئیس دولت مصر در بارۀ خاطرات جوانی خود می نویسد: در دوران جوانی، آن زمانی که در الازهر مصر تحصیل می کردم، شنیدم که سید جمال الدین آمده و در الازهر علوم جدید را نشر می کند. کُره ای کوچک در بغل دارد و از جغرافیا بحث می کند. علما او را از تدریس جغرافیا و مسائل اجتماعی باز می داشتند و می گفتند: این درسها در الازهر صحیح نیست. من هم مانند اغلب جوانهای آن روز جامد و خشک بودم؛ با چند نفر تصمیم گرفتیم برویم و او را بزنیم و تصور می کردیم که با آن کار اجر دینی و ثواب اخروی نیز خواهیم برد. با چند نفر از رفقا به نزدیک خانه ای رفتیم. در آستانه دری که متصل به اتاقش بود، از ابوتراب که مستخدم او بود، سراغ سید را گرفتیم. پرده ای را بالا زد، دیدیم سید در گوشه اتاق نشسته و در کنار او یک کره جغرافیا بود. سلام کردیم و داخل شدیم و از سید راجع به کره جغرافیا سوالاتی کردیم. سید کره جغرافیا را در دست گرفت و با کلماتی لبریز از عشق به میهن بزرگ اسلام، کشورهای اسلامی را روی کره به ما نشان داد. از فقر و تیره روزی و جهل مسلمانان و نقشه های شوم استعماری دولت های مغرب زمین برایمان سخن گفت و در پایان خاطر نشان ساخت که نجات مردم مسلمان بدون شناخت صحیح از کشورهای اسلامی و بازگشت به وحدت صدر اسلام امکان پذیر نیست … من که مسحور قیافه و سخنان او شده بودم، به رفیقم گفتم: نباید با این مرد معارضه کنیم. (10)

سید جمال الدین بالای کسانی که از روی تعصب نادرست مردم را از فراگیری برخی علوم باز می داشتند، تازیده و می گفت: این فرنگیها که اکنون به همه جای عالم دست انداخته اند، و انگلیس که خود را به افغانستان رسانیده و فرانسه که تونس را به قبضۀ تصرف خود درآورده، این تطاول و این دست درازی و این ملک گیری نه از فرانسه بوده است و نه از انگلیس؛ بلکه علم است که هرجا عظمت و شوکت خود را ظاهر می سازد و جهل در هیچ جای چاره ای ندیده، مگر آنکه سر خود را به خاک مذلت در پیشگاه علم مالیده، در مقابل آن، اعتراف بر عبودیت خود نموده است. (11)

باری سید جمال الدین خطاب به مسلمانان گفت: هرگز تعصب دینی نباید موجب بغض با علوم و معارف و سبب تنفر از صنایع و بدایع گردد و از اینکه برخی از آنان علوم و فنون جدید را مکروه و مبغوض می شمردند، سخت بر می آشفت و می گفت: از روی تعصب دینی برایشان واجب است که هر جا فضیلتی و کمالی و علمی و معرفتی ببینند، خود را احق و اولی دانسته و در راه به دست آوردن آن تلاش و کوشش کنند و نگذارند مخالفان دین اسلام، در فضایل و کمالات بالایشان سبقت بگیرند. (12)

مانع چهارم: دوری از دساتیر اسلام: یکی از عواملی که مانع تحقق وحدت میان مسلمانان می گردد، فاصله گرفتن آنها از احکام دین می باشد، این نقیصه در زندگی عملی حاکمان و شهروندان معاصر سید جمال الدین وجود داشت که توأم با عوامل دیگر، راه نفوذ دشمنان به جهان اسلام را باز کرده و مسلمانان را ذلیل ساخته بود.

به نظر سید، آنچه عیب است از مسلمانی ماست نه از اسلام. علل اساسی تفرقه مسلمانان و انحطاط آنان، دوری از اسلام راستین و قرآن کریم است. وی بر این باور بود که مسلمانان سده‌های نخستین، به سبب اعتقاد و عمل به اسلام اصیل، که احکام آن دقیق و اصول آن نیرومند و قواعد آن محکم و دستورهایش همه رموز زندگی فردی و اجتماعی را شامل بود، با هم وحدت داشتند و کشورهای اسلامی در راه نیرومندی و عظمت گام بر می‌‌داشتند. فاصله از اسلام و تعالیم حیات بخش آن، باعث تفرقه مسلمانان شد. از این روی، اگر مسلمانان خواهان مجد و عظمت گذشته‌اند، باید به اسلام راستین بازگردند و قرآن را کتاب زندگی بدانند، نه فقط کتاب مقدس، قابل احترام و بی‌ارتباط با زندگی.
اگر ارتباط و پیوند مسلمانان و کشورهای اسلامی قطع شده و در نتیجه از همکاری و تعاون یکدیگر در مصائب و مشکلات بی‌بهره مانده‌اند، به سبب دوری آنان از اسلام است. بالاترازین، اگر مسلمانان در یک کشور، بلکه در یک شهر، با هم رابطه نزدیکی ندارند، به سبب فاصلهء شان از اسلام است. (13)

علامه سید جمال الدین افغانی منحیث مبلغ دینی بخاطر نزدیک شدن هرچه زودتر و بیشتر مسلمانان باهم، به آیات قرآنی که آنها را به وحدت و همگرایی دعوت و از تفرقه باز می دارد، استناد می کرد. وی، نصوص مختلفی از قرآن و سنت را که مبین وحدت مسلمانان و اجتناب از تفرقه و پراگندگی می باشد نقل نموده و همه را به اتحاد و اتفاق تشویق می نمود.

سید جمال الدین افغانی جهت چنگ زدن مسلمانان به رسن الهی و دوری از هر نوع تفرقه، به تعصب دینی مسیحیان و یهودیان که در زیر پرچم صلیب و صهیونیزم، اروپا را علیه جهان اسلام به حرکت آوردند، اشاره می نماید.

وی در العروة الوثقی ضمن یاد آوری از مظالم مسیحیان در اندلس( هسپانیهء امروزی)، خاور میانه و سائر مناطق (17) غیرت مسلمانان را به شور می آورد تا در برابر جنایات غربیها سکوت نکنند بلکه با وحدت خویش نه تنها مانع یورش آنها گردند بلکه جایگاه قدرت خود را در زمین استحکام نمایند.

نمبر18 حذف شد، در پاورقی ها متوجه باشید.

صهیونیسم یهودی، امروزه از تمام امکانات برای پاکسازی قومی و دینی در سرزمین فلسطین استفاده کرد. و گزافه نیست اگر بگوییم که از مهم‌ترین پایه‌های تشکیل رژیم صهیونیستی، استفاده کاملاً پوپولیستی از دین بوده است.
مهاجرت به ارض موعود که البته در آغاز سرزمینی در آفریقا بود، ولی سپس با مساعدت انگلیسها‌ به فلسطین معطوف شد، یهودی‌های سراسر دنیا را با فریب و نیرنگ به آنجا کشید و با شستشوی ذهن و روح آنها، اسلحه به دست آنان داد تا ساکنان اصلی سرزمین فلسطین، اعم از مسیحی و مسلمان را از بین ببرند و هولوکاستی را در سرزمینی فلسطینی بیافرینند که روی هولوکاست هیتلری را سفید کرد. (19)

سید جمال الدین افغانی به مسلمانان می فهماند که راه پیروزی شان در متابعت از احکام شرع می باشد آنگونه که در تاریخ به تجربه ثابت شده است.

عمده ترین محورهای عملی سید جمال الدین برای وحدت اسلامی: سید جمال الدین با مطالعۀ عمیقی که از جهان اسلام داشت و می دید که مسلمانان در هر جا بشکل پراگنده آماج دشمنان قرار دارند، این انگیزه در ذهنش جاگرفت که بدون وحدت، مسلمانان نمی توانند از زیر سلطۀ حکام مستبد و استعمار رهایی یابند؛ لذا راهکارهای متعددی روی دست گرفت و بخاطر عملی کردن آن تلاشهای مستمری نمودند که مهم ترین محورهایش جهت تحقق وحدت امت موارد ذیل می باشد:

1- همت بلند و ترک آسایش: سید به این نتیجه رسیده بود که هر قدر انسان زندگی آرام و راحت داشته باشد، به همان اندازه همتش کاهش یافته و به پستیها تن می دهد، لذا به فرمودۀ عمر فاروق رضی الله عنه که گفته است: اخشوشنوا فإن النعمة لا تدوم، (20) عمل می نمود و مسلمانان را به آن ترغیب می کرد، چنانکه در نامۀ به یکی از رجال بزرگ دولت عثمانی چنین نوشت: از مطالعۀ احوال مردان با همتی چون ابو مسلم خراسانی که دولت بنی امیه را برانداخت و پطر راهب که پرچم جنگ های صلیبی را برای پیشبرد عقیده خود برافراشت، بدین نتیجه رسیده که جز با همت بلند و ترک راحتی و آسایش، هرگز نمی توان پیروز و کامیاب گردید. (21)

2- به حرکت آوردن ملل شجاع: سید جمال الدین با درک این مطلب که وحدت امت توسط مردمان غیرملتزم و ترسو متحقق نمی شود، به دید و وادید آنها پرداخت چنانچه می نویسد: نخست آنکه باید سفری به هند باید داشته باشد؛ زیرا مسلمانان آنجا از مکنت و ثروت برخوردارند و در دینداری ثابت و استوارند، اما به سبب نادانی و نا آگاهی، در غفلت غنوده اند و منافع اتحاد و اتفاق و زیانهای اختلاف و نفاق را نفهمیده اند، و پس از آن روانۀ دارالایمان افغان شوم و اهالی آن بلاد را که مانند شیر از خونریزی اندیشه ندارند و در آهنگ جنگ خصوصاً جنگ دینی، درنگ را روا نشمارند، آنها را به محاربه دینیه و مجاهده ملیه دعوت کنم. و بعد از آن به سرعت تمام روانه بلوچستان شوم و اهالی آن بلد را به تشویق دینی و ترغیب منافع دنیوی به محاربه عمومیه دعوت کنم و از آنجا عنان ترکمان کنم که در هر زمان به شجاعت و جسارت معروف و در هر زمان به خونریزی و فتنه انگیزی موصوف بودند، ولکن در این اخیر زمان کلاه عار بر سر، و پیراهن ننگ در بر کرده اند، تا آنانرا به اخذ ثأر دعوت کنم و نیز داعیان تیز زبان به جانب کاشغر و یارکن روان تا مؤمنان آن دیار را به اتحاد اهل ایمان دعوت کنند. (22)

3- دعوت ایرانیها و افغانها به اتحاد: سید جمال الدین افغانی با شناختی که از ملت ایران و افغان داشت، از ایشان بخاطر خدمت هرچه بیشتر به اسلام و مسلمانان خواست تا دست دوستی و وحدت را بهم دهند؛ زیرا به گفتۀ سید: این دو طایفه، دو فرع یک درخت هستند و دو شعبه ای که به اصل واحدی بر می گردند و آن اصل فارسی قدیم است. و دیانت حقۀ اسلامی به این  ارتباط افزوده است و میان ایشان جز یک اختلاف جزئی که هیچوقت شق عصا و به هم گسیختگی تار و پود اتحاد شان منجر نمی گردد و در نزد خردهای سلیم، مناسب نیست تا این نوع اختلاف جزئی، سبب تخالف عنیف “مخالفت شدید” گردد.

از ایرانیان با داشتن افکار بلند شان دور نیست که آنها نخستین قیام کنندگان به تجدید وحدت اسلامی و تقویت پیوندهای دینی باشند، به گونه ای که در آغاز اسلام با نشر علوم، حفظ احکام و کشف اسرار آن و آنچه در خدمت شرع شریف، با وسایل گوناگون انجام دادند.

سید پس از یاد آوری خدمات ارزندۀ مردمان این خطه، به اسلام، ایشانرا اینگونه خطاب می کند: بناءً ای فارسیها! شما نقش تانرا در علم به یاد آورید و به آثار گرانبهای خویش در اسلام بنگرید و بنیاد وحدت دینی باشید. طوریکه در آغاز اسلام آنرا نگهداری کردید شما با در نظرداشت آنچه انجام داده اید، سزاوار ترین مردم به سعی در برگرداندن آنچه هستید که در فُتوَت اسلام، آن نقش را دارا بودید. شما سزاوارترین مردم در وضع شالودۀ وحدت اسلامی می باشید و انجام همچو کار با در نظرداشت نجابت و عزم راسخ تان “از سوی شما” هیچ بعید نیست. این زمان بهترین وقت ندای شما جهت وحدت با افغانها و همپیمایی با ایشان در جهت مقاومت متجاوزان است، با اتحاد با ایشان دژ تسخیر ناپذیر و مانع نیرومندی گردید که گامهای طمع کاران در آن توقف نماید. من می دانم شما استیلای انگلیس بر شهرهای هندی را فراموش نکرده اید، این کار به سبب اختلافی بود که میان شما و افغانها به وقوع پیوسته بود…. (23)

4- ارسال نامه به امراء و سلاطین مسلمان: سید جمال الدین افغانی که با لذایذ دنیوی وداع گفته و در هر جایی تخم وحدت را می کاشت و غرض آبیاری آن در تلاش بود، بطور منظم با سلطان عبدالحمید گاهی از طریق نامه و گاهی از نزدیک در تماس بود تا بتواند وحدت در حال متلاشی شدن مسلمانان را مستحکم نموده و اختلافی که باعث پراگندگی شان می شود، برطرف سازد، لذا در یکی از دیدارهایش با سلطان جمعیت اتحاد اسلام را بینان نهاد، او با عبدالحمید قرار گذاشت که مکاتبات دولتی و درباری بر عهدۀ سلطان باشد، ولی با علما و رجال دینی و ملی خود مکاتبه کند. از این رو، حدود ششصد نامه به رهبران مذهبی و روشنفکران مسلمان نگاشت که در پی آن بیش از دوصد پاسخ دریافت کرد. (24)

دیری نپایید که نامه هایی حاکی از پذیرش این دعوت به همراه هدایایی برای حضور سلطان عبدالحمید از اقصی نقاط عالم رسید. به دستور سلطان همه مکتوبات را به زبان ترکی ترجمه کردند و او همۀ آنها را به حضور سلطان تقدیم داشت. نوشته اند: هنگامی که سلطان مکتوبات را ملاحظه و ترجمه آنها را به دقت مطالعه کرد، به شدت مسرور و خرسند شد؛ به طوریکه از فرط شادی سید را در آغوش کشید و چندین بار روی او را بوسید و نفوذ کلمه و توفیق ویرا ستود و به او تبریک گفت، آنگاه فزود:

اکنون که به مدد خداوند جل جلاله و کوشش شما این موفقیت بزرگ را بدست آوردیم باید مرحلۀ دوم کار را آغاز کنیم و آن محول کردن اجراءات کنکره به بابعالی و صدارت عظمی است که البته شیخ الاسلام را نیز باید با خویش همراه و همدست نماییم. سید پذیرفت اما پس از آنکه کارها به مقام مشیخت و صدارت عثمانی محول شد، رفته رفته اختلافات ظاهر گردید. (25)

5- تأسیس انجمن های ادبی و سازمان های سیاسی: سید جمال الدین افغانی بنا به پلانی که جهت تحکیم وحدت اسلامی، در سر داشتند، در هر جایی که مدتی می بودند کارهایی را انجام می داد، چنانچه نشریه های مختلف را در کشورهای مختلف هنگام اقامتش تأسیس کرد، که از آن منبر مسلمانان را به وحدت فرا می خواند و از تفرقه باز می داشت مانند: عروة الوثقی لانفصام لها، روزنامۀ مصر، روزنامۀ التجاریه، نشریۀ مرآة الشرق. علاوه بر اینکه مقالات متعددی را در نشریه های مختلف جهان از جمله روسیه، آلمان، لندن، هند، ایران و جاهای دیگر که حاوی فراخوانی مسلمانان به وحدت بود، می نوشت و شاگردان زیادی را نیز به نویسندگی به سبک خودش تربیت کرد که در وقت زندگی و پس از مرگش راهش را ادامه دادند.

در کنار فعالیتهای فرهنگی، سازمانهای سیاسی ای را نیز بنیاد نهاد مانند حزب میهنی مصر و جبهۀ اتحاد اسلامی در ایران که اهداف آنجناب را پیگیری می نمودند. (26)

هرچند اندیشۀ والای سید جمال الدین افغانی در رابطه به وحدت اسلامی در حیاتش به چالشهایی مواجه شد و تعدادی به علت خواستهای نفسانی در راه آن سنگ اندازی نمودند ولی واقعیت اینست که تمام جریانهای نوگرا و جنبشهای اسلامی ای که ندای وحدت امت را بلند کرده اند و در راه تحقق آن می کوشند، از چشمه سید آب می خورند و متأثر از نظریات ایشان می باشند.

نتیجه: از لابلای مقالۀ فوق به این نتیجه می رسیم:

1- سید جمال الدین افغانی بخاطر بازگردانیدن وحدت اسلامی تلاشهای مجدانه نمودند.

2- سید جمال الدین تمام قوت خود را غرض استحکام وحدت اسلامی به کار برد.

3- سید جمال الدین جهت تحقق وحدت اسلامی از همه وسایل معمول وقتش استفادۀ اعظمی نمود مانند: سخنرانی، نوشتن مقالات و رسایل، نشر نشریه ها، ارسال نامه به امراء، سلاطین و شخصیت های علمی و تأثیرگذار.

4- سید جمال الدین افغانی شاگردان زیادی را تربیت نمود که اندیشه های ویرا در حیات و پس از مرگش گسترش دادند.

5- سید جمال الدین افغانی مؤسس اندیشه های آزادی خواهی، استعمار ستیزی، وحدت اسلامی و مغز متفکر جریانهای سیاسی اسلامی می باشند.

پیشنهادات: برای تعمیم هرچه بیشتر اندیشه های سید جمال الدین افغانی پیشنهاد می گردد که:

1- آن دسته آثار سید جمال الدین افغانی که در  مراکز علمی، آرشیف ملی و یا جای دیگر افغانستان موجود باشد، جمع آوری شده و به نشر سپرده شود.

2- آثار جمع شدۀ سید جمال الدین توسط دکتور عماره و سید هاید خسروشاهی به زبانهای رسمی کشور ترجمه شده و به زود ترین فرصت به زیور چاپ آرسته گردند.

3- مرکز علمی ای بنام سید جمال الدین شناسی ایجاد شود.

4- اندیشه های سید جمال الدین افغانی در نصاب تعلیمی معارف و تحصیلات عالی گنجانیده شده تا دانشجویان از اندیشه های وی با خبر شوند.

5- جهت شناخت بهتر و بیشتر سید جمال الدین سیمینارها و کنفرانسهای متعددی در سطح کشور برگزار شده و از طریق رادیو و تلویزیون بصورت کامل نشر گردد.

مآخذ:

  • شیخ محمد محلاتی، گفتار خوش یارقلی، انتشارات فراهانی، تهران، ص: 65- 76.
  • محمد اقبال،
  • مرتضی مهری، بررسی اجمالی نهضت های اسلامی در صد سال اخیر، انتشارات صدرا، تهران، 1356هـ – ش، ص: 27.
  • محمد عمار، روح آورۀ شرق(سرگذشت پرماجرای سید جمال الدین افغانی)، مترجم: مهران موحد، انتشارات سعید، کابل، 1395هـ- ش، ص: 64.
  • همان اثر، ص: 65- 66.
  • همان اثر، ص: 71.
  • واثقی، صدر، سیدجمال الدین حسینی پایه گذار نهضتهای اسلامی، تهران: شرکت سهامی انتشار، ۱۳۴۸، ص:۱۱۲ به نقل از مجله المنار، جزء۲، ص: ۱۳۱.
  • سیدجمال الدین، محمد عبده، العروه الوثقی، بیروت: دار الکتب العربی، مقدمه، ص ۱۳.

10- سید غلام رضا سعیدی، مفخر شرق، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، مقدمه سید هادی خسرو شاهی، تهران، 1370هـ- ش، ص: 161.

11- محمد جواد صاحبی، سید جمال الدین بنیانگذار نهضت احیای تفکر جدید، انتشارات فکر روز، تهران، 1375هـ- ش، ص: 23.

12- ابوالحسن جمالی، مقالات جمالیة، انتشارات اسلامی، تهران، 1358هـ- ش، ص: 130- 131.

13- وحدت اسلامی در اندیشه سید جمال الدین اسد آبادی، سایت تقریب مذاهب اسلامی،  تاریخ انتشار: 1396/09/19   http://www.taghribnews.com/vdcdsk0xxyt0nk6.2a2y.html

14- الحجرات/ 10.

15- محمد بن إسماعيل بن إبراهيم بن المغيرة البخاري، أبو عبد الله، صحيح البخاري، ج: 19، ص: 9.

16- آل عمران/ 105.

17-  سید جمال الدین و شیخ   محمد عبده، العروة الوثقی، انتشارات بعثت، قم، 1390هـ- ش، ص: 135.

18-  مرتضی مطهری، بررسی اجمالی نهضت های اسلامی صد سال اخیر، انتشارات صدرا، تهران، 1356هـ- ش، ص: 28.

19- پوپولیسم مذهبی، 1386/2/ 1، farsi.khamenei.ir/others-article

20- محمد حسين يعقوب، الجدية في الالتزام، مرتب، أبو عبد الرحمن المغربي، المکتبة الشاملة، ص: 9.

21- سید هادی خسرو شاهی، نامه ها و اسناد سیاسی سیدجمال الدین، دارالتبلیغ اسلامی، قم، 1352هـ- ش، ص: 122- 132.

22- همان اثره.

23- فضل الرحمن فاضل، معرفی الآثارالکاملة یا میراث فکری سید جمال الدین افغانی، بنگاه انتشارات میوند، چاپ: نخست، 1387هـ- ش، ص: با اختصار: 8- 10.

24- محمد جواد صاحبی، سید جمال الدین حسینی پرچم دار اتحاد و تقریب، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، چاپ: اول، 1385هـ- ش، ص: 175.

25- همان اثر، ص: 177.

26- روح آوارۀ شرق، ص: 90. سید جمال الدین حسینی پرچم دار اتحاد و تقریب، ص: 75.

 

1 دیدگاه برای «محورهای وحدت اسلامی در اندیشه سید جمال الدین افغانی»

  • 2024-02-19 در t 11:29 ق.ظ
    Permalink

    السلام علیکم ورحمت الله!
    قدرمن استادان، لیکوالان او نور د قلم خاوندان دي خبر وي چې د CSRSمرکز د تحلیل په نوم علمي ژورنال د لوړو زده کړو له وزارت سره ثبت نه دی او لېکنې به یې د اړتیا وخت کې کیدای شي امتیاز ونلري.

    پاسخ دادن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *