جایگاه کتاب خانه ها در تمدن اسلامی (بخش اول)
منبع: سایت الجزیره
نویسنده: محمد الصیاد
ترجمه: مؤمن حکیمی
فهرست مخزن کتب سلسله اموی ها در قرطبه به ۹۰۰ صفحه می رسید و کتابخانۀ فاطمی ها در مصر ۲.۶ میلیون کتاب داشت.
ابن کثیر(ت ۷۷۴ هـ)در کتاب البدایه و النهایه می نویسد: «سکرتر سلطان صلاح الدین ایوبی(ت ۵۸۹ هـ)فاضل بيساني(ت ۵۹۶ هـ)در حدود یک صد هزار کتاب را در خانه اش جمع آوری کرده بود. و این چیزی بود که هیچ یک از وزراء، علماء و ملوک(و حتی نویسندگان)از آن احساس خوشی نمی کردند زیرا چگونه ممکن است که صد هزار کتاب در خانۀ کاتب پادشاه باشد!!»
مسلمانان در همان اوایل ظهور اسلام اهمیت کتاب و کتاب خانه را درک نموده و خانه های خویش را با ترتیب کتاب خانه مزین می ساختند. مهم ترین ویژگی این کتاب خانه ها، تنوع محتویات و غنای آن با مصادر مختلف معرفت بود، چون نهضت مسلمانان از همان ابتدا بر مبنای علوم، معارف و فلسفه اعمار گردیده و در دایرۀ علوم شرعی منحصر نماند. دلیل اثبات این سخن، موجودیت کتب متنوع در کتاب خانه های خصوصی و عمومی آن زمان بوده که شماری از آن کتاب ها هنوز هم در بسا از موزه ها موجود است. در این کتاب خانه ها تألیفات متنوع، ترجمه های دقیق و گوناگون فلسفه و معارف تمدن های قدیم وجود داشته و در دسترس علماء و سایر مردم قرار داشت. تحقیقی که خدمت تان تقدیم می گردد، در صدد بررسی همین موضوع از جوانب مختلف آن می باشد.
عنایت امرای دور نخست:
در تمدن اسلامی، امراء و ملوک قبل از هر کس دیگری به رقابت در جمع آوری کتب و تأسیس کتاب خانه ها پرداختند. آنها علماء را با توجهات و نظریات مختلف شان به خود نزدیک ساخته و به نوشتن، تألیف کتب و نشر علم تشویق می کردند. زیرا معتقد بودند که این اقدام شان یکی از راه های مهم در تقویت مشروعیت دولت به شمار می رود. علاوه بر آن فرمانروایان – از ابتدای خلفا و امرای اموی – رغبت خیلی شدیدی در نقل علوم دیگران داشته و می خواستند کتاب های آنان ترجمه شود و از این طریق کتاب خانه های خویش را با کتاب ها و تصنیفات در فرهنگ های مختلف غنی تر سازند.
در کتاب های تراجم و طبقات(کتاب هایی که به شرح حال علماء و رجال علمی می پردازد)نصوصی را می یابیم که به موجودیت«خزانه های کتاب»از قدیم الایام اشاره می کند. چنانچه جمال الدین القفی(ت ۶۴۶ هـ)در کتاب(إخبار العلماء بأخبار الحكماء)تذکر می دهد: زمانی که برای خلیفۀ اموی عمر بن عبدالعزیز رحمه الله(ت ۱۰۱ هـ)از کتاب أهرن کشیش[1] یاد آور شدند، در جستجوی آن شده و می خواست از آن اطلاع پیدا کند. بعد از جستجوی زیاد این کتاب را در خزینۀ کتاب ها پیدا کردند. خلیفه امر کرد تا این کتاب را بیاورند و او آن را نزدیک جای نماز خود گذاشت و به استخاره پرداخت که اگر در آن خیری باشد آن را در دسترس مسلمانان قرار دهد تا همه از آن نفع بردارد. مدت چهل روز به استخاره پرداخت و بالآخره آن را بیرون آورده و در دسترس مردم قرار داد.
ابن عبدالبر اندلسی(ت ۴۶۳ هـ)در کتاب«جامع بيان العلم وفضله» از امام زهري(ت ۱۲۴ هـ)این سخنان را نقل می کند: «عمر بن عبدالعزیز ما را امر کرد تا احادیث رسول الله صلی الله علیه و سلم را جمع کنیم. به تأسی از این دستور اقدام نموده و احادیث را در دفاتر جمع و برای شان می فرستادیم و ایشان این احادیث را نسخه برداری نموده و به شهر های که تحت ادارۀ شان بود، می فرستادند.»در این نص ملاحظه می کنیم که خلیفه مسلمین به ترجمه و نشر کتب طب اهتمام می ورزید در حالی که علم طب در آن زمان با فلسفه یکجا بود و در عین حال به جمع سنن و احادیث نیز توجه می نماید که مربوط به تفقه در دین می شود و هیچ تعارضی بین این دو علم نمی بیند، آنچنان که این اختلاف مصنوعی بعداً بزرگ گردید.
اما در عهد اموی اکثریت کتاب ها مربوط علوم نقلی دینی می شد، با وجود این که نمونه های جالب و پیشگام در تأسیس کتاب خانه های شخصی و عمومی، به نظر می رسد که در کنار خزانه های کتاب مربوط به حکام دولت انجام یافت. ياقوت الحمويّ(ت ۶۲۶ هـ)در کتاب«معجم الأدباء» می نویسد که امیر اموی خالد بن یزید بن معاویه (ت ۹۰ هـ)علامه و دانشمند بزرگ در طب و کیمیا و شاعر برجسته بود … در مورد او گفته اند: علم عرب و عجم را آموخته بود. و ابن خلّكان(ت ۶۸۱ هـ)می افزاید: «او از آگاهی کامل در علم طب و کیمیا برخوردار بود، و رسایلی که از او به یادگار مانده است، نشاندۀ نبوغ و معرفت بزرگ او در این دو فن می باشد … او در این دو فن سه رساله تألیف کرده است.»
انتقال دولت به عباسی ها در سال ۱۳۲هـ و مشخصاً، عهد منصور(ت ۱۵۸هـ)آغاز رسمی داخل شدن علوم عقلی، حکمت و فلسفه به کتابخانه های اسلامی شمرده می شود. چنانچه حاجي خليفة در كشف الظنون می گوید: «بدان که علوم اوایل در عصر اموی ها مهجور بود و زمان که آل عباس کامیاب شد، اولین خلیفۀ که به این علوم توجه کرد، خلیفۀ دوم عباسی، منصور بود. او با وجود این که از نبوغ و برجستگی خاصی در فقه برخوردار بود، با فلسفه و فلاسفه محبت می ورزید».
جهش تاریخی:
ابن العبري(ت ۶۸۵ هـ)در کتاب«تاريخ مختصر الدول»به نقل از قاضي صاعد اندلسي(ت ۴۶۲ هـ)خلاصۀ جالبی را در مورد توجه خلفای عباسی به جمع آوری کتب و تحصیل علوم تقدیم می نماید. او می گوید: اولین کسی که به علوم توجه نمود، خلیفۀ دوم عباسی منصور بود. او با وجود اینکه در فقه دسترسی کامل داشت، به فلسفه نیز علاقۀ زیاد داشت. بعد از آن که خلافت به مأمون(ت ۲۱۸ هـ)رسید آنچه را که جدش منصور آغاز کرده بود به اتمام رساند. او به سوی علم روی آورد و با شاهان روم در ارتباط شده و از کتاب های فلسفه که نزد خویش داشتند، معلومات گرفت و از آنها خواست که این کتب را برایش بفرستند. بعد از آن کتاب ها را بدست آورد، مترجمین ماهری را مکلف به ترجمۀ آن نموده و تأکید کرد که ترجمه باید خیلی دقیق باشد. زمانی که در بهترین صورت ممکن ترجمه شد، مردم را به خواندن و آموختن آن تشویق نمود.
ابن خلدون(ت ۸۰۸ هـ) تأکید می کند که منصور – پادشاه عالم و فقیه – قبل از مأمون کسانی را نزد ملک روم فرستاد و درخواست نموده که کتاب هایی که نزد خویش دارند، همراه با ترجمۀ آن، برای وی بفرستند. ملک روم کتاب اقلیدس و بعض کتاب های طبیعیات را فرستاد و مسلمانان آن را مطالعه کرده و از محتویات آن آگاه شدند، در نتیجۀ آن اشتیاق بیشتری در کسب سایر کتب طبیعی پیدا کردند.
این روایات نشان می دهد که حرکت ترجمه و تقویت حضور فلسفه در حیات علمی– در کنار علوم شرعی – تحت عنایت و توجۀ دولت و شاهان همان عصر قرار داشت و هیچ گاهی با این علوم کسی به جنگ و مخالفت بر نخواست، آنگونه که در اروپای قرون وسطایی صورت گرفت.
بنابر روایت خطيب بغدادي(ت ۴۶۳ هـ)در«تاريخ بغداد»منصور عباسی علماء را به تألیف کتب شرعی تشویق نمود، چنانچه داستان او با امام مالك بن أنس(ت ۱۷۹هـ)معروف است که منصور از وی خواست که کتاب موطا را بنویسد. همچنان محمد بن إسحق(ت ۲۱۳ هـ / صاحب السيرة النبوية)را مکلف کرد که تاریخ بشریت را از زمان آدم علیه السلام تا آن روزگار بنویسد. او این کتاب را تصنیف کرد و در خزانۀ علمی امیر المومنین گذاشته شد.
در این عصر صنعت کتاب سازی نیز تقویت و توسعه یافت و با ظهور ورق(کاغذ)حرکت تکوین کتاب خانه ها قوی تر شد و صنعت کاغذ بعد از آن که از بغداد به سمرقند انتقال یافت، وسیع تر گردید. بعد از آن هارون الرشيد(ت ۱۹۳ هـ)امر کرد که فقط در کاغذ بنویسند. و چنانچه قلقشندي(ت ۸۲۱ هـ) در کتاب«صبح الأعشى»می گوید: «زیرا نوشتن در پوست حیوانات قابل محو و پاک شدن بود، لذا امکان تزویر در آن وجود داشت. بر خلاف کاغذ که اگر نوشتۀ آن محو گردد، کاغذ از بین میرود و اگر تراش شود، خراشیدگی آن معلوم می شود.»
حرکت تألیف و ترجمه در عهد هارون الرشید نیز ادامه یافت و این خلیفۀ عباسی اولین کسی است که صراحتاً اسم او در کنار«خزانۀ کتب»ذکر شده و ملکیت آن به خلیفه منسوب شده است. مؤرخ مشهور ابن النديم(ت ۳۸۴ هـ)در کتاب«الفهرست»از مترجم بزرگ ابی سهل بن نوبخت(ت بعد ۱۷۰ هـ)یاد آوری می کند و می نویسد:«او در کتابخانهء الحکمت که در ملکیت هارون الرشید بود کار می کرد» لذا گفته می توانیم که ابوسهل اولین مدیر کتاب خانۀ بود که اسم آن در تاریخ اسلامی مشهور است.
«خزانة الحکمة»یکی از مهم ترین خزانۀ کتاب در عصر نخستین اسلام است و گفته می توانیم که اولین«دارالکتب»حکومتی در تاریخ تمدن اسلامی به شمار می رود. قلقشسندی مهم ترین کتاب خانه های حکومتی را چنین یاد آور می شود«بزرگترین خزانه های کتب در اسلام، سه خزانه بود، یکی آن خزانۀ خلفای عباسی در بغداد بود که شامل کتاب بیرون از حد شمار و در نفاست خود از ارزش زیادی برخوردار بود. دوم آن از خلفای فاطمی در مصر بود که از بزرگترین کتاب خانه ها شمرده می شد و کتاب های کمیاب و نفیس در تمام علوم در آن وجود داشت. و سوم آن خزانۀ بنی امیه در اندلس بود که از جملۀ بزرگترین خزانۀ کتب به شمار می رفت.
کاربرد سیاسی:
این خزینه های کتاب به شکلی از اشکال سبب رقابت در کسب مشروعیت مردمی و دینی بین سه نظام خلافت مبدل شد که همزمان در قرن چهارم در سه منطقۀ جهان اسلام تشکیل یافته بود. اول آن خلافت عباسی در بغداد قرار داشت که«بیت الحکمۀ»ممثل آن و سهل بن هارون(ت ۲۱۵ هـ)یکی از منشی های آن بود. دوم آن فاطمی ها در مصر، شام و بخش هایی از مغرب اسلامی بود و«دار العلم»رمز خلافت شان شمرده می شد و یکی از مسئولین آن الشابشتي(ت ۳۸۸ هـ)صاحب«الديارات»بود. سومی آن سلسلۀ اموی در بلاد اندلس و بعضی مناطق غرب اسلام بود که«خزانۀ العلوم»را تأسیس کردند و یکی از مسئولین آن تليدُ الخصي الصقلبي، مولای خليفة أموي الحكم المستنصر(ت ۳۶۶ هـ) بود.
المقري(ت ۱۰۴۱هـ)در«في نفح الطيب»[2] اطلاعات خیلی مهمی در مورد حجم خزانۀ کتب اموی ها و چگونگی تشکیل آن در اختیار ما می گذارد. او می گوید: «مستنصر با علوم محبت داشته و اهل علم را تکریم می کرد. او انواع و اقسام کتب را جمع آوری کرده بود که هیچ پادشاهی قبل از وی نتوانسته بود. أبو محمد بن حزم(ت ۴۵۶ هـ) می گوید: تليد الخصي که مسئول خزانة العلوم والكتب در قصر بني مروان(قصر الخلافة)بود برایم خبر داد که فهرست هایی که در آن اسمای کتب درج بود به ۴۴ فهرست می رسید و هر فهرست آن شامل بیست ورق بود که در آن فقط نام دیوان ها نوشته بود. برای علم و علماء بازار خیلی پر جنب و جوش تأسیس کرده و اموال و اجناس را از هر منطقۀ در آن می آوردند. آنها در طلب کتاب تاجرانی را به هر سو می فرستادند و پول های هنگفتی برای شان می سپردند تا کتاب های نافع را خریداری کرده و به اندلس بیاورند. در نتیجۀ این توجه آنها کتاب هایی در اندلس آورده شد و خزانه هایی تأسیس گردید که قبل از آن در اختیار هیچ کسی نبود.
در مورد کتاب خانۀ فاطمی ها و ضخامت آن از مورخ ابن أبي شامة(ت ۶۶۵ هـ)می شنویم که در کتاب«الروضتين في أخبار الدولتين النورية والصلاحية»می گوید: «این کتاب خانه از عجایب دنیا بود، گفته می شد که در سرزمین اسلامی هیچ کتاب خانۀ بزرگ تر از کتاب خانۀ وجود ندارد که در قصر قاهره است. از عجایب آن این بود که در آن یک هزار و دوصد و بیست نسخۀ تاریخ طبری وجود داشت. این کتاب خانه دارای دو میلیون و ششصد هزار کتاب بود. علاوه بر این تعداد زیادی از دست نوشته های در نهایت زیبایی و اتقان در آن نگهداری می شد»
ملوک و سلاطین دولت های کوچک و غیر معروف نیز با تأثیر پذیری از پادشاهان بزرگ، به انشاء«کتاب خانه»ها اقدام کردند، تا آنجا که انشاء و ترتیب کتاب خانه، تقلید و رسم شایع در بین شاهان گردیده و هر کدام می کوشیدند تا تعداد زیادی از علماء و فرهنگیان بزرگ را در دربار خود گرد آورند. و از این طریق می خواستند تا حرکت علمی را در شهرهای خویش تحت سرپرستی حکومت قرار داده و به این وسیله مشروعیت و مصداقیت بیشتری در بین مردم خود کسب نمایند. علامه الصفدي(ت ۷۶۴ هـ)در کتاب«نكث الهميان في نكت العميان»یکی از نمونه های این کتاب خانه ها را معرفی می کند که در آن زمان توسط سلطنت های کوچک ترتیب یافته بود: «در طرابلس(لبنان)خزانه های کتاب – کتاب خانه – وقفی وجود داشت که توسط خانوادۀ بنی عمار الکتامیه، که بر این منطقه حکومت داشته و تابع دولت فاطمی ها بود، تأسیس گردیده بود.
همچنان ابن أبي أصيبعة(ت ۶۶۸ هـ)در کتاب«عيون الأنباء»به نقل ازفيلسوف و طبيب ابن سينا(ت ۴۲۸ هـ)در وصف خزانة كتب سلطان بخارى نوح بن منصور الساماني(ت ۳۸۷ هـ)می گوید: «باری سلطان بیمار شد و در این جریان یادی از من نزد او کردند و از سلطان خواستند تا مرا احضار کند. من به دربار او حضور یافته و در تداوی او شرکت کردم و در خدمت او شتافتم، روزی از وی درخواست کردم که مرا اجازه دهد تا در کتاب خانه اش داخل شوم و کتاب های آن را مطالعه کنم. چون به من اجازه داد، به کتاب خانۀ او داخل شدم دیدم که کتاب خانۀ او اطاق های زیادی داشته و در هر خانه صندوق های کتاب و میز ها یکی بالای دیگر گذاشته شده بود. در یک اطاق کتاب های عربی و شعر بود، در دیگری کتب فقه و … یعنی در هر اطاق کتاب های یک علم گذاشته شده بود. چون فهرست کتاب های اوایل را مطالعه کردم، کتاب هایی را یافتم که حتی اسم آن را بیشتر مردم نمی دانستند و من نه قبلاً آن را دیده بودم و نه بعداً آن را دیدم.»
المقدسي البشاري(ت ۳۸۰ هـ)در کتاب«أحسن التقاسيم»در سلسلۀ معرفی خزانه های کتاب معاصر خویش، که توسط سلطان آل بویه عضد الدولة(ت ۳۷۲ هـ) ترتیب یافته بود و در توصیف مرافق، حسن تنظیم و دقت در ادارۀ آن می گوید: «در شیراز قصری بنا کرد که مثل آن را در شرق و غرب ندیده بودم و از رئیس فراشین(مسئول تنظیم قصر) شنیدم که می گفت: در این قصر سیصد و شصت اطاق است و خزانۀ کتب جدا از این اطاق ها می باشد و یک سرپرست، خازن و مشرف دارد که همه انسان های متقی و عادل اند، در هر علمی که کتابی تصنیف شده است، حتماً آن را بدست آورده و در این کتاب خانه جابجا کرده بود».
ادامه دارد ….
======================================================================
[1] أَهْرُن القسّ (Ahroun) طبيب اسكندراني
[2] نفح الطيب من غصن الأندلس الرطيب؛ المؤلف: أحمد بن محمد المقري التلمساني