مشکلاتی که باعث تعطیل فریضۀ حج شده است – قسمت دوم و اخیر
چندین بار کشمکش های سیاسی و نظامی در حرَمین باعث تعطیل حج گردیده است
محمد شعبان ایوب
ترجمه: مؤمن حکیمی
حوادث خطرناک:
قرمطی های باطنی (278-398هـ/892-1008م) در ربع اخیر قرن سوم هجری در جنوب عراق ظاهر شدند و به سرعت کیان سیاسی خویش را تشکیل داده و منطقۀ هجر، واقع در الاحساء شرق کشور سعودی امروزی، را مرکز خویش قرار دادند. و از آنجا مناطق تحت تسلط حکومت عباسی را در منطقۀ جنوبی عراق مورد هجومات مستمر قرار دادند. در سال 313هـ/926م به قصد استیلاء بر بصره و اهواز حرکت کردند، لذا لشکر آنها از هجر حرکت کرده و حجاجی که از ناحیۀ کوفه می آمدند، مورد هجوم قرار دادند.لشکر عباسیان در برابر آنها شکست خورده و به بغداد داخل شدند. اهالی بغداد ازین واقعه گرفتار خوف و هراس شده و همۀ آنها در جانب شرقی بغداد جمع شدند. و درین سال هیچ کسی حج نکرد.» این روایت ابن الاثیر در الکامل می باشد. امام الذهبي در کتاب «العِـبَـر» حکایت می کند که در سال 314هـ/927م هیچ کسی از عراق از خوف قرمطی ها به حج نرفت. و حتی اهل مکه از خوف و ترس آنها از مکه بیرون شدند. و تقي الدين الفاسي – در کتاب ‘شفاء الغرام‘- تأکید می کند که این ممنوعیت تا دوسال بعدی نیز ادامه یافت و از خوف قرمطی ها درین سال ها کسی از عراق به قصد حج بیت الله روانۀ مکه نشد.
اما در سال 317هـ/930م قرمطی ها به قیادت أبي طاهر الجنّابي (ت 332هـ/944م) به مکۀ مکرمه هجوم آورده و مرتکب شنیع ترین فجایع و کشتار بی رحمانه در داخل حرم شدند. حتی امام الذهبی در کتاب «العبر» روایت می کند که لشکر قرمطی ها در کوچه های مکه و بیرون ازمکه حدود سی هزار نفر را به قتل رسانده و تعداد زیاد زنان و اطفال را به اسارت گرفتند. مسعودي (ت 346هـ/957م) در کتاب ‘التنبيه والإشراف می گوید” از آن جمله یکی این بود که درین سال حج معطل شده و درین سال هیچ کسی نتوانست به حج برود. زیرا أبي طاهر الجنّابي القرمطي درین سال به مکه داخل شده بود. دخول او به مکه به روز دوشنبه هفتم ذی الحجه واقع شد و از ابتدای اسلام، غیر ازین سال، هیچ وقتی حج به صورت کلی معطل نشده بود.
بعد از آن قرمطی ها جرایم بیشتری را در حرَم مرتکب شده و باب کعبه و حجر الاسود را برکنده و با خود به هجر بردند تا آنکه در سال 339هـ/950م در نتیجۀ تداخل فاطمی های تونس آنرا مسترد نمودند، چون در آن سال هنوز روابط مذهبی بین شان در حال خود باقی بود. ابن خلدون در تاريخش میگوید: در سال 317هـ/930م “حجاج به سبب هجوم قرمطی ها از رفتن به حج خود داری کردند تا آن که حجر الاسود را در سال 339 به امر [خليفة فاطمي] المنصور العلوي (ت 341هـ/953م) و خطاب او عنوانی أمير أحمد بن أبي سعيد (ت 359هـ/970م) دوباره مسترد کردند.
جرایمی که قرمطی ها در حرَم شریف مرتکب شدند، باعث تعطیل حج در سال های طولانی در قرن چهارم هجری گردید. چنانچه سبط ابن الجوزی می گوید: ظاهراً از سال 317 تا سال 326 هـ هیچ کسی نتوانست از خوف قرمطی ها به حج برود. بلکه ابن تغري بردي – در کتاب ‘النجوم الزاهرة‘- تأکید می کند که خطر قرمطی ها تا آخر دهه چهارم این قرن ادامه یافت. و تذکر می دهد که در سال 335هـ “هیچ کسی از عراق از خوف قرمطی ها به سوی حج نرفت”.
از سخنان ابن خلدون فهمیده می شود که قرمطی ها ممنوعیت حج را در نتیجۀ وساطت و برداشتن گام های بی سابقۀ دیگر، که همان گرفتن تکس ها و حق العبور از حجاج است، برطرف ساختند. او در تاریخش می نویسد که نمایندۀ علوی ها در کوفه أبا علي عمر بن يحيى (ت 350هـ/864م) در سال 327هـ/939م نامۀ به ابوطاهر فرستاد و پیشنهاد نمود که راه حجاج را در مقابل تکس و حق العبور آزاد بگذارد. ابوطاهر که او را به خاطر دینش خیلی تعظیم می کرد، سخن او را پذیرفته و از حجاج تکس معینی را اخذ نموده و راه شان را باز گذاشت و این عملی بوده که هیچ سابقۀ در اسلام نداشت. اما در نهایت همین قرن یعنی در سال 385هـ/995م مجدداً رفتن به حج را ممنوع قرا دادند و درین سال هیچ کسی از عراق از خوف قرمطی ها به حج نرفت.
مقاومت اولویت دارد:
همچنان که کشمکش های خونین سیاسی در اطراف منطقۀ حرمین و حتی در داخل آن باعث تعطیل حج در سال های متمادی شده است، هجوم اجنبی بر این منطقه نیز نقش خاصی درین امر داشته است. چنانچه در سال 615هـ/1218م مغُل ها از سرزمین شان در منگولیا و شمال چین به هدف از بین بردن دولت خوارزمیان که در ترکستان و آسیای میانه حکومت داشتند، حرکت کردند تا زمینه را برای اشغال تمام مناطق ایران و هجوم بر مرکز خلافت عباسی در عراق آماده سازند. این هجوم سبب اساسی انقطاع کاروان های حجاج از مناطق خراسان و ماورای آن بود که سال های متوالی ادامه یافت. نتایج این هجوم از 617هـ/1220م آشکار گردید و چنانچه أبو شامة المقدسي (ت 665هـ/1277م) در کتاب ‘الذيل على الروضتين‘- می گوید: درین سال به سبب هجوم تاتار هیچ کسی از سرزمین عجم به سبب تاتار به حج نرفت.
و در موسم حج سال 618هـ/1221م “هیچ کسی از بلاد عجم، همدان و اصفهان نتوانستند به ادای فریضۀ حج بروند چون همه جا را خوف و وحشت فرا گرفته بود. و چنانچه جزیری روایت می کند که در طول سال های (615–628هـ/1218-1231م) رفتن به سفر حج برای مردم ناممکن بود . بلکه امام ابن كثير می گوید “درین سال (628هـ/1231م) هیچ کسی نتوانست به حج برود، چون همه جا را خوف و وحشت تاتار ها و صلیبی ها فرا گرفته بود.
امام ذهبي در کتاب «تاريخ الإسلام» می گوید: بعد از آنکه درین سال و سال های بعدی آن هجوم ویرانگر تاتار بر عراق افزایش یافت، حکومت عراقی مجبور گردید که عراقی ها را از رفتن به حج مانع شود. به همین سبب درین سال هیچ کاروانی از عراق به سوی حج نرفت، زیرا همگان به قضیۀ تاتار مصروف بودند. و براساس روایت الفاسي در سال 634هـ/1237م هیچ کاروانی از عراق به سوی مکه به هدف حج حرکت نکرد. عراقی ها پنج سال پی درپی به سوی حج نرفتند. و این واقعه را امام ذهبی با این سخنان مورد تأکید قرار می هد: درین سال (635هـ/1238م) به سبب هجوم تاتار و اشغال منطقۀ اربل در سال قبلی آن، هیچ کسی به خاطر ادای فریضۀ حج از عراق بیرون نشد.
خلیفۀ عباسی المستنصر بالله (ت 640هـ/1243م) در برابر حملات پیهم مُغل ها فیصله نمود که جهاد و مقاومت در برابر این هجوم را در اولویت قرار دهد. و این فیصلۀ او مستلزم این بود که تمام مردم در دفاع از عراق و مرکز آن بغداد شرکت ورزند. حتی اگر این نفیر عام برای جهاد سبب تعطیل کاروان های حجاج نیز گردد. و چنانچه جزری در کتاب «الدرر الفراید» نقل می کند درین سال هیچ کاروانی از حجاج به سوی حج نرفت. و چون تاتاری ها وارد بخش های از بغداد شدند، المستنصر علماء را جمع نموده و خواستار ترک حج به خاطر ادای فریضۀ جهاد گردید و علماء نیز مطابق ان فتوا دادند.
و با وجود این که المستنصر در سال 640هـ/1243م وفات کرد، اما مطابق روایت سبط ابن الجوزی که معاصر این حوادث بود، فریضه حج تا سال 650هـ/1252م، همچنان معطل ماند. او می افزاید که در سال 650هـ/1252م مردم از بغداد روانۀ حج شدند، بعد از آن که مدت ده سال از رفتن به حج خود داری کردند.
در نهایت امر مغل ها حکومت عباسی را در سال 656هـ/1258م را سقوط دادند و بر سرزمین عراق و شام در سال های بعدی مسلط شدند. بعد از آن کوشش کردند که به سوی غرب حرکت کنند اما ممالیک که از سوی مصر آمده بودند، در مقابل آنها مقاومت کرده و هجوم آنها را عقب زدند. درین سال ها نیز کاروان عراقی نتوانست به ادای فریضۀ حج برود. و در سال 666 هـ اولین کاروان حجاج عراقی توانست به سوی حج حرکت کند و این اولین کاروانی بود که بعد از سیطرۀ تاتار بر بغداد در سال 656هـ/1258م قادر به رفتن به ادای حج شد.
باج گیری های ظالمانه:
عوامل تعطیل و به تعویق افتادن حج منحصر به خطرها امنتی نبود که در نتیجۀ جنگ ها و کشمکش های امراء و سلاطین ایجاد شده بود، بلکه در کنار این عامل امنیتی مشکل دیگری نیز بروز کرد که از اهمیت کمتر از آنچه گفتیم، برخوردار نبود. این مشکل عبارت از ظهور اعراب بادیه نشین در مسیر راه بود که به طمع اموال حجاج وارد این معرکه شده بودند. و این زمانی بود که حکومت مرکزی رو به ضعف نهاده و نمی توانست از مسیر حجاج نگهبانی نماید.
لذا گفته می توانیم که ظهور این دزدان و رهزنان نیز یکی از عوامل جدی تعطیل حج به شمار می رفت و حجاج عراق، اناضول، شام، حتی اندلس، المغرب، سرزمین افریقا که از مسیر مصر وارد مکه می شدند و حتی کسانی که از سوی جنوب و مناطق یمن روانۀ حج بودند با مشکلات جدی مواجه بودند.
إمام ابن عساكر (ت 571هـ/1175م) – در کتاب ‘تاريخ دمشق‘- می نویسد که در سال 272هـ/886م أميرُ مصر خُمَارَويه ابن طولون (ت 282هـ/896م) ولایت دمشق را به قائد تركي سعد الأعسر (ت 273هـ/887م) سپرد و یکی از بزرگترین موفقیت های او این بود که راه را در برابر کاروان حجاجی که از سوی شام به حج می رفتند، باز کرد. زیرا عرب های بادیه نشین این راه را قبل از ولایت سعت در اختیار خود گرفته و برای مدت سه سال نگذاشتند که مردم شام به سفر حج برود. لذا سعد با لشکر بزرگی به سوی آنها شتافته و تعداد زیاد آنها را به قتل رساند و راه حجاج را باز کرد. به همین سبب مردم دمشق او را دوست داشتند و مطابق توصیف امام ذهبی «او مرد بزرگوار، عادل و محبوب اهل دمشق بود»
اما با وجود کوشش هایی که از سوی دولت مرکزی امرای آن در منطقۀ حجاز که به منظور از بین بردن رهزنان صورت می گرفت، باز هم این رهزنان گاهگاهی در داخل جزیرۀ و حتی بیرون از آن دست به تجاوز و سرقت می زدند. ابن الجوزي می گوید که در سال 361هـ/972م ” مکتوبی از سوی حجاج به این مضمون مواصلت کرد که بنی هلال راه کاروان حجاج را بسته و تعداد زیادی را به قتل رساندند به همین سبب حج آنها معطل شد. و فقط کسانی موفق شدند که همراه با الشريف أبي أحمد الموسوي (ت 400هـ/1010م) راه مدینه را در پیش گرفتند و حج خود را اداء کردند.
مقريزي – در کتاب ‘اتعاظ الحنفا‘- می گوید که در ذي القعدة 415هـ/1025م کاروان مغربی، آنچنان که عادت داشت، به مصر رسید. و از آنجا حجاج مغربی روانۀ مکه شدند و هیچ کسی از اهل مصر همراه آنها حرکت نکرد. همین که از بركة الجُب [شمال القاهرة] گذشتند، مجموعۀ از عساکر قیصریه و بردگان بالای آنها هجوم آوردند و جنگ شدیدی بین شان واقع شد. در اثر این واقع حجاجی که از مغرب آمده بودند، بعد از آن که مورد چپاول قرار گرفتند، به دیار خود برگشتند و درین سال هیچ کسی از اهل مصر به حج نرفت.
ابن الجوزي –در سلسلۀ حوادث سال 422هـ/1032م- ذکر می کند که درین سال هیچ کسی از خراسان و عراق نتوانست به علت انقطاع راه و کثرت اضطراب به حج برود.
عباسی ها در برابر این مشکلات متکرر چارۀ جز این ندیدند که به خواسته های رهزنان جواب مثبت گفته و مقدار معینی از مال را به عنوان باج و حق تأمین راه در بدل باز گذاشتن راه حجاج و خود داری از سرقت و قطع الطریق به آنها بپردازد. اما تأخیر در پرداخت این اموال و تلف شدن آن در مسیر راه و نرسیدن آن بدست قیادت های این رهزنان بهترین بهانۀ برای قطع راه و جلوگیری از رسیدن حجاج به بیت الله به شمار می رفت. یکی از مشاهیر این بادیه نشینان عربی الأُصَيْفِرُ المُنْتَفِقي (ت 410هـ/1020م) یا الأُصَيْفِر الأعرابي، بود که ابن الأثير مؤرخ در توصیف او می گوید: “باعث آزار و اذیت حجاج در مسیر راه شان میشد”!
این مورخ تذکر می دهد که در سال 384هـ/995م حجاج از منطقۀ الثّعلبية (امروز در منطقة حائل شمال سعودي واقع است) برگشته و هیچ فردی از عراق و شام نتوانستند به حج بروند. به این علت که اصقر زعیم اعراب راه آنها را قطع کرده و اعتراض داشت که پولی را که سال قبلی از سوی سلطان دریاقت کرده بودند، جعلی و ملمع بوده است و اکنون عوض آنرا مطالبه می کنند. چون گفتگو ها بین آن ها طولانی شد و مردم مطمئن شدند که به مراسم حج نمی رسند، به سرزمین خویش برگشته و از رفتن به حج منصرف شدند.
دزدان جوانمرد:
گرچه آزار و اذیت حجاج از سوی این امیر بادیه نشینان عدات همیشگی او بود، اما گاهگاهی مواقف جوانمردانۀ را نیز در اوراق تاریخ ثبت کرده اند که تحت عاطفۀ دینی صورت گرفته است. ابن الجوزي –در کتاب ‘المنتظم‘- نقل می کند که در سال 394هـ/1004م کاروان حج به مقصد مکه حرکت نمود و در بین حجاج دو قاری جوان به نام های أبو الحسين بن الرفاء وأبو عبد الله بن الزجاجي حضور داشتند که با صدای زیبایی قرآن را تلاوت می کردند. در مسیر راه، الأُصَيْفِرُ المُنْتَفِقي با مجموعۀ از رهزنان دیگر قرا گرفته و آنها را محاصره کرد و می خواست امول آنها را چپاول نماید. با خود گفتند که لازم است کسانی نزد آنها رفته و از آنها بخواهد که در مقابل یک مقدار مال راه حجاج را رها کنند و همین دو جوان را برای اجرای این ماموریت انتخاب کردند. چون نزد آن رهزن رفتند، آیاتی از قرآن کریم را تلاوت کردند. او با تأثر از تلاوت آنها پرسید که زندگی شما در بغداد چگونه است؟ جوانان گفتند: زندگی خوبی داریم. او گفت: آیا برای شما کسی هزار هزار (یک میلیون) دینار کسی بخشیده است؟ گفتند: نه، حتی هزار دینار نیز نداده اند. او گفت: من این حجاج و اموال شان را به تو بخشیدم و میدانم که اموال شان بیشتر از هزار هزار دینار است.
زعیم اعراب در صحرای شمال جزیرۀ عربی و مناطق فلسطین و اردن مفرج بن دغفل بن الجراح الطائي (ت 404هـ/1014م) از خطرناک ترین رهزنان در اواخر قرن چهارم هجری بود. او راه حجاج را قطع نموده و بعداً به مذاکره می پرداخت و خواستار مقدار معینی از امول می شد، در غیر آن قتل بدون رحمت در انتظار مردم بود. ابن الجوزي – در کتاب ‘المنتظم‘- نقل می کند که در سال 379هـ/990م خبر رسید که محرم بن الجراح الطائی راه حجاج را در منطقۀ بین سُمَيراء و فَيْد (امروز در حایل سعودی واقع است) قطع کرده و از آنها سه صدهزار درهم و مقداری از لباس مصری و اموال یمینی در خواست کرده است. او زمانی که این مال را دریافت کرد، راه حجاج را رها کرده و به مناطقۀ خود برگشته است.
امام ذهبي – در کتاب ‘تاريخ الإسلام‘- نقل می کند که در سال 424هـ/1034م هیچ کسی از اهل عراق و مصر نتوانستند به حج بروند چون از راهزنان و اعراب بادیه نشین خوف داشتند. اهل بصره همراه با مجموعۀ از حراس و محافظین روانۀ حج شدند اما در مسیر راه با آنها خیانت کرده و تمام اموال شان را غارت کردند.
و به این ترتیب وقایع زیادی در اوراق تاریخ ثبت شده و نشان میدهد که در اواخر عصور اسلامی هجوم بعضی از امرای اعراب بادیه نشین یکی از مشکلات و خطر های بزرگی بوده است که در مسیر راه حجاج ممانعت ایجاد کرده و باعث تعطیل این فریضه می شد. جالب این که بعضی از امرای شهر های حجاز مانند ینبع و مکه نیز درین تجاوزات و چپاول گری شریک می شدند به خصوص زمانی که حکومت های مرکز ضعیف می شد و یا هم مصروف برخورد های داخلی در دمشق و قاهره و بغداد می بودند.
مشکلات راه:
کمبود آب آشامیدنی یکی از بزرگترین عامل تعطیل حج در طول قرن ها گذشته بوده است. به خصوص در صحرای خشک جزیرۀ عربی مشکلات زیادی را برای زایرین بیت الحرام به وجود می آورد. حتی در اوج قدرت دولت بنی عباس وقایعی ازین گونه رخ داده است. چنانچه ابن سعد (ت 230هـ/845م) – در ‘الطبقات الكبرى‘- نقل می کند که در سال 168هــ/785م ” [خليفة عباسي] المهدي (ت 169هـ/786م) به ارادۀ حج بیرون شد، اما آب نوشیدنی اندکی با خود داشتند. لذا از تشنگی در مسیر راه ترسیدند و از راه برگشتند. به همین سبب هیچ کسی درین سال به حج نرفت.»
ابن الاثیر روایت می کند که خلفا در آن زمان موظفین داشتند که به نام «متولی راه» نامیده میشد و الفاسی در شرح وظیفۀ آنها می نویسد که خلفای آن زمان در مسیر راه مکه خانه هایی بنا کرده و در آن تمام ضروریات خویش را اعم از فرش، پرده ها وظروف مورد نیاز را می گذاشتند. مسئولیت «متولی راه» این بود که ازین استراحت گاه ها حفاظت نموده و نگذارد که افراد عادی به این منازل داخل شوند.
در رابطه با تأثیر کمبود آب در تکمیل سفر جج امام ذهبي – در کتاب ‘العِـبـَر‘- می نویسد: در سال 363هـ/974م “کاروان عراق نتوانستند سفر حج را ادامه دهند زیرا زمانی که سُمَيراء رسیدند، هلال ذی الحجه را مشاهده کردند و دانستند که در مسیر راه آبی وجود ندارد لذا به سوی مدینۀ منوره رفته و حج نکردند. و در کتاب ‘تاريخ الإسلام‘- حکایت می کند که در سال 406هـ/1016م “این خبر به بغداد مواصبت کرد که اکثر حجاج هلاک شدند، و تعداد آنها که بیست هزار بود، فقط شش هزار آنها نجات یافته و بقیۀ انها به سبب تشنگی هلاک شدند و سخن به جای رسید که بول شتران را نوشیدند. درین سال هیچ کسی حج نتوانست. ابن الجوزي در ‘المنتظم‘. نقل می کند که در سال 504هـ/1110م حجاج خراسان به بغداد مواصلت کردند و از آنجا روانۀ بغداد شدند. در آن جا برای شان گفته شد که در مسیر راه آبی وجود ندارد، پس به دیار خود برگشته و هیچ کدام شان به حج نرفتند.
و در بعضی سال ها مرگ به سبب تشنگی و قتل از سوی دزدان یکجا بالای حجاج نازل شده است. چنانچه امام ذهبی در کتاب «تاریخ الاسلام» از اخبار سال 357هـ/968م حکایت می کند که حجاج درین سال با مشکلات زیادی مواجه شدند. از یک سو با تشنگی سختی مواجه شدند و از سوی دیگر با قتل از سوی اعراب مواجه شدند، درین سال بیشتر از پنج هزار از حجاج خراسان به سبب تشنگی وفات کردند. و زمانی که به مکه نزدیک شدند طوایفی از قریش در مقابل آنها بیرون شده و به زور شمشیر تمام اموال کاروان را غصب کردند. در آن سال از مصر و شام هیچ کسی نتوانست به حج برود. همچنان حجاج المغرب که تعداد زیادی از تجار همراه آنها بود نیز از مسیر راه برگشتند و گفته میشود که از تاجران المغربی در آن سال اموالی به قیمت دو صد هزار دینار را به غارت بردند.
ضرورت های مجاز برای تعطیل حج:
مشکلات راه، مانند تشنگی، نبودن امنیت و طول مسافه و زمان و اثر آن بر حجاجی که از مناطق دور دست شرق و غرب که اکثراً پیروان مذهب مالکی و حنفی هستند، باعث گردیده است که بیشتر فقهاء مسئلۀ امنیت راه را برای ادای فریضۀ حج به حیث یک ضرورت مطرح سازند. چنانچه فقهای حنفی و از جمله إمام الكاساني (ت 587هـ/1191م) در کتاب ‘بدائع الصنائع‘ می نویسد که امن طریق یکی از شروط وجوب حج است. زیرا الله متعال استطاعت را شرط فرضیت حج قرار داده است و بدون منیت را این توانایی وجود نخواهد داشت.
اما در رابطه با اهل المغرب و اندلس باید گفت که مشکلات راه در بر و بحر و کثرت حوادثی کا باعث مرگ حجاج می شود، تشنگی و گرسنگی در مسیر راه و موجودیت رهزنان درین مسیر باعث شده است که علمای مالکی در مورد «اسقاط فریضۀ حج» از اهل مغرب فتاوای صادر نمایند. از آن جمله فتوای مشهوری است که از سوی شيخ زروق الفاسي المالكي (ت 899هـ/1495م) است که الحطاب الرُّعيني (ت 954هـ/1548م) در کتاب «مواهب الجليل» آنرا نقل کرده و می گوید: چون امنیت راه که از احکام استطاعت است درین راه مفقود است»
“إن أمن الطريق الذي هو من أحكام الاستطاعة مفقود..، و از مازِري (ت 536هـ/1141م) نقل شده است که شيخ أبا الوليد (ابن رشد الجَدّ ت 520هـ/1126م) به سقوط فرضیت حج از اهل اندلس فتوا داده است. (الطُّرطوشي ( (ت 520هـ/1126م) فتوا داده است که رفتن به حج برای اهل مغرب حرام است.
مسئلۀ امنیت ره همیشه ذهن فقها و حجاج را حتی در ابتدای قرن بیستم نیز به خود مشغول ساخته است. و گاهگاهی این قضیه مورد بحث قرار گرفته است. در سال (1914-1918م) به سبب جنگ جهانی اول و ظهور امراض و طاعون ها که باعث اضراری برای حجاج می گردید، سوال از سوی وزارت داخله مصری به تاریخ /06/1915 به مفتي مصر در آن زمان الشيخ محمـد بخيت المطيعي (ت 1354هـ/1935م) مواصلت کرده و می پرسید: «به اطلاع جناب محترم می رسانم که چون جنگ جهانی اروپا در سال گذشته شعله ور گردید، سفر به سوی حجاز خیلی مشکل گردیده و مسیر حج بنابر اسباب ذیل از امنیت کامل برخوردار نیست. بعد از آن اسباب و مشکلات را ذکر می نماید که شامل عدم موجودیت کشتی های مناسب، عدم توانایی حکومت در ایجاد شرایط صحی مالی لازم و امثال آن میگردد.
شیخ مطیعی، مطابق فتوای که در دار افتای مصری تحت شمارۀ مسلسل 276 ثبت بوده و در صفحات انترنتی نیز به نشر رسیده است، تحت عنوان «حج در موجودیت خطر برای حجاج» می نویسد: برای حکومت در چنین حالتی لازم است که حجاج مصری را نصیحت نماید که حج شان را به سال آینده به تأخیراندازند تا آن این خطر ها از میان رفته و مسیر راه از امنیت لازم برخودار گردد. چون امنیت راه برای وجوب حج شرط ضروری می باشد.
شیخ مطیعی درین فتوای خویش به اقوال علمای احناف استناد کرده است که امنیت راه را شرط وجوب حج و خروج اهل یک سرزمین به قصد حج می دانند.