عملیات تاریخی طوفان اقصی و انعکاسات آن در افغانستان
توسط: مرکز مطالعات استراتژيک و منطقوی
یادآوری: نسخۀ PDF این تحلیل را از اینجا دانلود نمایید.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آنچه درین شماره میخوانید:
آنچه درین شماره میخوانید:
- عملیات تاریخی طوفان اقصی و انعکاسات آن در افغانستان
- عکس العمل ها و موقف گیری های رسمی
- تأئید مردمی
- افغان ها و فلسطین
- مسئولیت افغان ها در قبال قضیۀ فلسطین
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
طوفان اقصی چگونه آغاز یافت؟
صبح روز شنبه ۱۵ میزان ۱۴۰۲ ه ش/ ۷ اکتوبر ۲۰۲۳م طوفان اقصی منطقۀ شرق میانه را تکان داد. این طوفان که توسط کتائب عزالدین قسام، شاخۀ نظامی حرکت مقاومت اسلامی “حماس” از داخل غزۀ محصور به راه افتیده بود، به شکل بسیار ماهرانه و حرفوی، از هوا، زمین و بحر سرزمین های اشغالی نزدیک غزه را مورد هدف قرار داد. طی این عملیات، مبارزین حماس، خود را به جبهۀ عقبی تأسیسات نظامی رژیم اشغالگر (فلسطین اشغالی) در جوار غزه رسانیده، ۹ مرکز نظامی را مورد هدف قرار داده نیروهای نظامی موجود درین مراکز را کشته و اسیر ساختند. آنها همچنان وارد تعدادی از شهرکهای یهودی نشین در غلاف غزه گردیدند تا ضمن قدرت نمایی، به آنها بفهمانند که دیگر فلسطین جای امنی برای آنها نیست و بهتر است هرچه زودتر، آنرا به مالکان اصلیاش واگذار نمایند.
رژیم اشغالگر با حمایت امریکا و جهان غرب، همچنان بر پالیسی ظالمانه، اشغالگرانه و وحشیانه خویش ادامه داده، و عرصهی زندگی را بر ساکنان اصلی سرزمین تنگتر میکند. بر مقدسات اسلامی تجاوز کرده، مسلمانان را در داخل مسجد اقصی آزار و اذیت نموده و هر چند گاهی یهودیان افراطگر و کینهتوز با حمایت رژیم بر حریم مسجد تجاوز کرده و آنان را از نماز و عبادت باز می دارند. بر شهرکها و شهرهای متعدد تجاوز نموده و با حملات نظامی هر جند گاهی تعدادی از فلسطینیان را اعم از جوانان، سالمندان، زنان و کودکان را به قتل میرساند. اما سکوت جامعهی جهانی با همه سازمانهای حقوقبشر و افزایش تجاوزات و کشتارهای رژیم اشغالگر صهیونیستی کاسهی صبر دلاوران فلسطین را لبریز نمود و بالاخره به یک حملهی دلاورمردانه دست زدند.
حمله به حدی غافلگیرانه، سریع و خرد کننده بود که در نتیجۀ آن، رهبری سیاسی، اردو و استخبارات رژیم اشغالگر، توازن خود را باخته و سرگیچه شدند. تا ۷۲ ساعت بعد از شروع عملیات، ابتکار کاملاً در دست مهاجمان حماس بود و قیادت نظامی اسرائیل اصلاً توان تصمیم گیری را از دست داده بود. صدر اعظم نتنیاهو نیز حواس خود را باخته بود و به جز بیانات تهدید آمیز و میان خالی، چیز دیگری در صحبتهایش یافت نمی شد. جلسات کابینۀ کلان و به تعقیب آن جلسات متعدد کابینۀ خورد صورت گرفت، اما هیچ تصمیم واضحی از آن بیرون نگردید.
عکس العمل ها و موقف گیری های رسمی
از آغاز عملیات طوفان اقصی، بنیامین نتیاهو صدر اعظم حکومت راست گرای رژیم اشغالگر با زعمای کشورهای مختلف، در راس آن امریکا و دول اروپایی در تماس بود. بزرگترین دغدغۀ رهبری رژیم اشغالگر بعد از حملۀ حماس از غزه، ترس ازین بود که نشود حملات مشابه از جانب گروپ های دیگر مسلح، از مرزهای لبنان و سوریه نیز علیه رژیم اشغالگر، آغاز شود.
در چنین لحظات دشوار، کشورهای اروپایی و ایالات متحدۀ امریکا به حمایت رژیم اشغالگر شتافتند، جو بایدن رئیس جمهور امریکا که به بهانۀ اشغال بخشهایی از اوکراین توسط روسیه، جانب اوکراین را گرفته است، برخلاف تمام موازین انسانی به نتنیاهو چک سفید داد که از هرنوع علمیات انتقامی رژیم اشغالگر بالای مردم غزه حمایت خواهد نمود. رئیس جمهور امریکا به این هم بسنده نکرد و اعلان نمود که کشتی تیاره بردارجیرالد فورد را بخاطر حمایت رژیم اشغالگر به شرق میانه خواهد فرستاد. رئیس جمهور امریکا هم چنان به خاطر اطمینان ایران تلویحاً گفت که منظور از ارسال کشتی طیاره بردار، اشتراک در جنگ نیست، بلکه حمایت از اسرائیل می باشد. ایران که این پیام واضح را گرفت، به نوبۀ خودش امریکا و رژیم اشغالگر را مطمئن ساخت که تا مورد حمله قرار نگیرد، بالای رژیم اشغالگر حمله نخواهد کرد. هرچند حزب الله لبنان؛ متحد نزدیک ایران، به یک سلسله عملیات نمایشی از ۸ اکتوبر به بعد علیه رژیم اشغالگر اقدام نمود، اما این عملیات نه با ظرفیت جنگی حزب الله متناسب بود و نه هم از فشار بمباردمان هوایی وحشیانۀ رژیم اشغالگر چیزی را کم می ساخت که به شکل بیست و چهار ساعته بالای مردم بیدفاع غزه دوام داشت. به این ترتیب ایران که مدعی آزادی قدس است، به شمول گروپ های مسلح متحد آن در منطقه، درین معرکۀ تاریخی آزادی فلسطین، بی طرف باقی ماندند. برای همین جرأت رژیم اشغالگر بر رفتار وحشیانهاش زیادتر گردید و بمباردمان کور خانههایی که در آن زنان و اطفال بودند را با وحشت بیشتر ادامه داد و قربانیان این حملات ۷۰ فیصد آن را همین زنان و کودکان تشکیل میدهد. رژیم اشغالی برای سرپوش گذاشتن بر این شکست تاریخی به گونه عمد و با حمایت سردمداران آزادی و دفاع از حقوق زن و طفل، آنان را هدف قرار میدهد تا آن که حمله خویش را بر شفاخانهای که متباقی اطفال و زنان در آن تداوی می گردید، را مورد حمله قرار داد و یک کشتارگاه خونینی را رقم زد که بر صفحهی خونین و وحشیگری تاریخ نزدیک به یک قرن خویش، حیوانیت خویش را مهر تایید گذاشت.
درین میان موقف کشورهای اسلامی؛ عربی و غیر عربی؛ سعودی، مصر، سودان، اردن، پاکستان، ترکیه، مالیزیا، اندونیزیا و… واقعاً خجالت آور است، جاییکه نه تنها هیچ صدایی قوی به حمایت از حقوق حقۀ مردم فلسطین و مبارزۀ برحق شان بر ضد اشغال این رژیم وحشی بلند نشد، بلکه با سکوت مرگبار و بیانیههای بیروح دیپلماتیک، به اسرائیل فرصت داده شد تا هرچه در توان دارد، برضد حرکت حماس و مردم غزه انجام دهند. البته، حکومت قطرو کویت قابل قدر است که خواهان توقف فوری حملات هوایی رژیم اشغالگر بالای غزه و ارسال عاجل کمک های انسانی به داخل آن گردید. موقف سعودی نیز این بار بهتر از دفعات قبل بود اما برخلاف توقع، رجب طیب اردوغان؛ رئیس جمهور ترکیه موقف قوی ای در برابر حملات وحشیانۀ رژیم اشغالگر علیه غزه نگرفت، هرچند، این حملات را وحشیانه و ضد انسانی خواند، اما از لهجهای که در مراتب گذشته بر ضد این رژیم به کار میبرد، خبری نبود. شاید مشکلات اقتصادی ترکیه و توقع همکاری امریکا و متحدینش، دلیل اصلی این موقف ضعیف بوده باشد، اما مردم غزه و ملتهای مسلمان، هیچ گاهی این موقف بزدلانه را برای شخصیتی به وزن اردوغان نخواهند بخشید.
تأئید مردمی
الحمد لله که امت اسلامی یک امت زنده است، با وصف تسلط حکومتهای استبدادی و وابسته به غرب، در قضایای امت اسلامی مطابق تقاضای ایمان و با ضمیر بیدار، عمل می نمایند. این تفاعل مثبت ملتهای مسلمان از همان آغاز عملیات طوفان اقصی، از طریق رسانهها و صفحات اجتماعی، انعکاس وسیع یافت. آنها پیروزی حماس در انجام عملیات غافلگیرانه علیه مراکز نظامی رژیم اشغالگر را به ملت فلسطین تبریک گفته و آن را تجلیل نمودند. از وقتی که حملات وحشیانه و انتقامی رژیم اشغالگر بالای غزه شروع شد، ملت های مسلمان به جاده ها ریخته، نفرت و انزجار شدید شانرا ازین عملیات وحشیانه، به پیمانۀ وسیعی به نمایش گذاشتند، برای حفاظت از غزه و اهل آن، شب و روز دست به دعاء به درگاه الله قادر و توانا شدند و حمایت بیدریغ شانرا از غزه و داعیۀ برحق مردم فلسطین، به شیوه های مختلف، به نمایش گذاشتند.
الحمد لله که درین کشمکش حق و باطل، جای مردم مجاهد افغانستان نیز خالی نبود، از همان لحظات اول طوفان اقصی، صفحات اجتماعی افغان ها از پیام های تبریکی برای مجاهدین حماس پرگردید و شعارهای مرگ بر اسرائیل و مرگ بر امریکا، صفحات مجازی را پر ساخت. اکثریت قاطع افغان ها از مجاهدین حماس و مردم غزه حمایت نموده، تنفر و انزجارشان را از بمباردمان کور و حملات وحشیانۀ هوایی رژیم اشغالگر برغزه ابراز نمودند. روز جمعه ۲۱ میزان (۱۳ اکتوبر)، در تمام شهرهای کلان، تظاهرات مردمی بزرگی ضد تجاوز هوایی رژیم اشغالگر و به حمایت از مردم غزه به راه انداخته شد. شهرهای کابل، جلال آباد، نیمروز و غور شاهد تجمعات اعتراضی بزرگ مردم افغانستان بر ضد تجاوز رژیم اشغالگر بر نوار غزه بود. در تظاهرات کابل که جمع کثیری از اهالی شهر کابل و ولسوالیها، استادان پوهنتون ها، جوانان، علماء و مجاهدین در آن حضور یافته بودند، بعد از نماز جمعه، در مقابل مسجد تاریخی عیدگاه کابل که رمز استقلال و آزادهگی می باشد، دائر گردید. سخنرانان به نمایندهگی از اطیاف مختلف جامعه صحبت نموده حمایت عام و تام شان را از حماس و مردم غزه اعلان نموده، آنها قضیۀ قدس را قضیۀ امت اسلامی و مبارزه بخاطر آزاد سازی آن را کار هر افغان با غیرت دانستند. مشارکین تظاهرات، ضمن این تجمع، شعار های مرگ بر اسرائیل و مرگ بر امریکا را سر داده و پرچم رژیم اشغالگر را آتش زدند.
افغان ها و فلسطین
ارتباط افغانها به سرزمین اسراء و معراج، فلسطین و بیت المقدس، ارتباطی قدیمی است. در عصر خلافت عثمانی، حجاج افغان که تعداد شان به هزار ها میرسید، در راه سفر به مکۀ معظمه و بازگشت از آن، در بیت المقدس بخاطر استراحت و زیارت مسجد اقصی، توقف می نمودند. در سال ۱۰۴۳ ه ق، تعدادی ازافغان ها خانقاهی را به نام خانقاه افغانی “الزاویة الأفغانیة” در نزدیکی “باب الغوانمه” یکی از دروازه های مسجد اقصی، اعمار نمودند که از طرف والی عثمانی وقت؛ محمود باشا، شامل اوقاف قدس گردید و تا حالا نیز فعال است. خانقاه افغانی، دارای یک مسجد و دوازده باب اطاق کوچک است که در مواسم حج برای خدمت حجاج افغان و در غیر آن برای تدویر حلقات ذکر، مورد استفاده قرار می گرفت. این خانقاه درکنار خانقاه بخارا و خانقاه هند، از مسلمانان آسیای مرکزی و جنوبی، ضمن سفر حج استقبال گرم نموده و به خدمت آنها می پرداخت. آنوقت ها افغانستان ضمن قلمرو خلافت عثمانی قرار داشت و افغان ها به آزادی کامل به سرزمین فلسطین رفت و آمد می کردند. از همان وقت، تعدادی از فامیل های افغان در شهر ساحلی” یافا ” سکونت داشتند، اما با ظهور صهیونستان و وقوع فاجعۀ ۱۹۴۸م، افغان های فلسطینی به شهر های دیگری چون نابلس، قلقیلیة و قدس نیز مهاجرت نمودند که تا حالا نیز آنجا می باشند. خانقاه افغانی در بیت المقدس به نام خانقاه قادریه؛ منسوب به شیخ عبدالقادر جیلانی رح نیز یاد می گردد. از مشایخ سابقه دار این خانقاه، یکی هم حاجی عبدالله فرزند رحمدل شاه افغانی از موالید قره باغ غزنی بود و از ۱۹۳۸م تا وقت وفات( ۱۹۷۹م ) در منصب ارشاد این خانقاه باقی ماند. خانقاه افغانی تا هنوز هم فعال است و شیخ عبدالکریم افغانی مسئولیت آنرا دارد، جاییکه حلقات ذکر هفته وار و برنامه های دینی سالانه نیز برگزار می گردد.[۱]
و اما افغان های داخل کشور، الحمد لله با قضایای امت اسلامی و در رأس آن قضیۀ فلسطین و مسجد الأقصی، تعاطف شدید داشته، آنچه در توان داشته اند، درین عرصه دریغ نکرده اند. افغان ها دفاع از فلسطین به عنوان قبلۀ اول و سومین حرم مقدس اسلامی را، عبادت و جزء ثوابت دین می دانند. به همین خاطر از همان آغاز، با رژیم صهیونیستی دشمنی داشته، مجاهدین فلسطین و مرابطین در اقصی را دوست میدارند.
این تعاطف سابقۀ طولانی دارد و به زمانی میرسد که محمد هارون المجددی، فرزند مرحوم محمد صادق المجددی؛ سفیر افغانستان در مصر، عملاً در صفوف مجاهدین اخوان المسلمین برضد نیروهای انگلیسی مدافع اسرائیل در جنگ های کانال سویز شرکت نمود، وی بعداً به همین جرم در مصر به زندان انداخته شد. در اواسط حکومت محمد ظاهر شاه؛ آخرین پادشاه افغانستان، علماء و مبارزین مسلمان در کابل، برای مجاهدین قدس از مردم کمک مالی جمع مینمودند و درمساجد بخاطر کامیابیشان دعای اجتماعی صورت میگرفت و در اواخر رژیم سلطنتی که موج بیداری اسلامی به پوهنتونها و مجامع علمی افغانستان نیز رسیده بود، دفاع از قدس و عدم اعتراف به مشروعیت رژیم صهیونستی، از مواقف ثابت جنبش جوانان مسلمان افغانستان بود و ضمن تظاهرات خیابانی و مقالات و مکتوباتشان، شعار مرگ بر اسرائیل و زنده باد قدس، همیشه سرداده میشد.
بعد از کودتای ثور ۱۳۵۷م و تجاوز وحشیانۀ اردوی سرخ به سرزمین افغانستان، هزاران تن از جوانان غیور و علمای با درد امت اسلامی به پاکستان رفته و با قافلههای مجاهدین وارد افغانستان گردیده و در جهاد مقدس علیه قشون سرخ شریک شدند. صد ها تن از فرزندان فلسطین نیز شامل این جوانان فداکار بودند که به جبهات مختلف افغانستان رفتند و مردانه جنگیدند، تا اینکه دهها تن آنها در سنگرهای گرم جهاد به شهادت رسیدند و خونهای پاکشان با خون شهدای افغانستان یکجا گردیده، رابطۀ اخوی میان دو ملت فلسطینی و افغان را هنوز هم مستحکم تر ساخت. در اواسط دهۀ هشتاد میلادی که جهاد علیه شوروی وقت به مرحلۀ حساسی رسیده بود؛ عالم و دعوتگر شهیر فلسطین، دکتور عبدالله عزام رحمه الله، به کمک مجاهدین افغان شتافت و با ایجاد مکتب خدمات مجاهدین، گام بزرگی را در جهت جمع آوری و تنسیق کمکها بخاطر پیروزی جهاد افغانستان گذاشت. وی با تمکن علمی ایکه داشت، جهاد افغانستان را فرض عین برای تمام آنانیکه قادر به این کار می باشند، خواند و با این فتوای تاریخی خود توانست، افراد، نهاد ها و جریانات فکری و سیاسی زیادی را در کنار جهاد افغانستان ایستاده نماید، همانطوری که به برکت کوشش دوامدار استاد عزام، امکانات وسیع از کشور های مختلف اسلامی، به خاطر جهاد افغانستان در داخل و مهاجرین افغان در خارج، سرازیر گردید.
در (۱۹۸۷م) که هنوزعبدالله عزام رحمه الله در سرزمین هجرت بود، حرکت مقاومت اسلامی حماس که زعیم روحی بزرگ آن، شیخ احمد یاسین بود، تأسیس یافت و حرکت مبارک انتفاضۀ اول در داخل فلسطین اشغالی به راه افتید. وی نیز آرزومند بود تا بعد از پیروزی جهاد افغانستان به وطنش بازگشته و درخدمت انتفاضۀ مبارک قرار گیرد. ولی دشمنان آزادی و انسانیت، نگذاشتند که تحقق آرمانهایش را به چشم خود ببیند، چنانچه در۲۴ نوامبر ۱۹۸۹م، به اثر انفجار ماین کنار جاده، با دو تن از فرزندانش محمد و ابراهیم، در شهر پشاور پاکستان مظلومانه جام شهادت نوشید. درست که عبدالله عزام شهید موفق نشد که به حرکت انتفاضۀ جدید بپیوندد، ولی ده ها تن از مجاهدین دست پروردۀ وی که در ساحات قتال برضد قشون سرخ، علاوه بر کسب تجربه، قوت بدنی و مهارت رزمی کسب نموده بودند، آهسته، آهسته سرزمین هجرت را ترک نموده و در خدمت مقاومت فلسطین قرار گرفتند.
مسئولیت افغان ها در قبال قضیۀ فلسطین
با وصف ارتباطات دینی تاریخی ای که مردم افغانستان با فلسطین دارند و با وجود احساسات نیکی که با مقاومت جاری مجاهدین غزه، ضد تهاجم رژیم اشغالگر دارند، هنوز هم مساحات خالی ای در این رابطه وجود دارد که باید پرساخته شود. مهمترین این مساحات قرارذیل می باشد:
- کوتاهی در رسیدن به اخبار درست:
متأسفانه بیشتر افغانها، به خصوص فعالآن اجتماعی و گرداننده گان رسانهها، به علت عدم آشنایی با زبان عربی، اخبار مربوط به شرق میانه به صورت عموم و اخبار مربوط به روابط فلسطینیها و رژیم اشغالگر را به طور خصوص از منابع فارسی و انگلیسی ای می گیرند که به نحوی در خدمت سیاستهای این رژیم قرار دارند. رژیم اشغالگر به کمک اموال بی حسابش، شبکههای رسانهای زیادی، به خصوص شبکههای رسانهای غربی را تحت تأثیر خود دارد و از این طریق میخواهد روی سیاهش را در جهان سپید سازد. رژیم اشغالگر از طریق سرمایهگذاری بر رسانهها، می خواهد در هر برخورد و معرکهای در برابر فلسطینیها، به شمول حملات اخیر بالای غزه، خود را مظلوم نشان دهد و فلسطینیها و مجاهدین آزادی فلسطین را که جنگ عادلانهای را پیش می برند، ظالم به تصویر کشد. گاهی قضاوتهای نادرست ناشی ازمعلومات نادرست، از رسانه ها و شخصیتهای سنجیدۀ کشور ما در مورد فلسطین مشاهده میگردد که نباید چنین باشد. حد اقل باید بدانیم که شبکههای وابسته چون افغانستان انترنشنل و شبکۀ من و تو، و قبل از آنها، بی بی سی و صدای امریکا، شبکههای قابل اعتماد در این زمینه نیستند. در عوض می توانیم به تلویزیون انگلیسی الجزیره اعتماد نماییم اگر با زبان عربی بلد نیستیم. علاوه برین، شبکۀ رسانهای مقاومت فلسطین بسیار گسترده و متنوع است، در اثر جستجو می توان به آسانی خود را به منابع دست اول و قابل اعتماد در مورد فلسطین، رسانید.
- نقص آگاهی در مورد طبیعت و تاریخچۀ جنگ:
بسیاری از افغان های نسل نو، متأسفانه تا هنوز نمی دانند که اسرائیل یک دولت غیر مشروع بوده به همکاری اروپاییها، به خصوص انگلیس، در قلب عالم اسلامی، به خاطر اهداف استعماری زرع گردیده است. انگلیس با مشتعل ساختن جنگ جهانی اول، در پایان دادن به خلافت عثمانی نقش خائنانهای را بازی کرد، و روی ایجاد این رژیم اشغالگر بخاطر جدا کردن بخش افریقایی و عربی جهان اسلام، از بقیه اجزای آن که قبلاً همه زیر مرکزیت سیاسی خلافت عثمانی، متحد بودند، کار نمود. جای تعجب است که وزیر خارجۀ انگلیس ( بلفور) حتی قبل از سقوط خلافت عثمانی در سال ۱۹۱۶م به حرکت صهیونستی عالمی وعده داد که صاحب حکومتی در فلسطین خواهند شد، و این از مسخرهترین وعدههای تاریخ است، زیرا که ضمن این اعلان، کسی که صاحب چیزی نیست، آنرا به کسی وعده می دهد که مالک آن نیست. درین هنگام فلسطین زیر حاکمیت خلافت عثمانی قرار داشت و تعداد بسیار اندکی از یهود در آن زندگی می کردند. در فاصلۀ میان دو جنگ جهانی، انگلیس که بخش اعظم فلسطین را بعد از سقوط دولت عثمانی زیر سلطۀ خود آورده بود، به همکاری حرکت صهیونستی جهانی، ده ها هزار یهود را از کشورهای مختلف دنیا به فلسطین انتقال داد، آنها را تسلیح و تریننگ نمود و به جنگ ضد ساکنان اصلی فلسطین تشویق و تمویل نمود. در عین حال، به بهانههای مختلف، سلاح را از دست فلسطینیها جمع نموده و امکانات هرنوع نمو و انکشاف اجتماعی را نیز از ایشان صلب نمود. با وصف تمام کوششهای انگلیس بخاطر به دست آوردن سرزمین فلسطین برای یهودیها، در سال ( ۱۹۴۸م) فقط ۳ فیصد از خاک فلسطین در اختیار آنها قرار داشت و بقیه همه مال فلسطینیها بود.
- عدم آگاهی در مورد ماهیت حرکت صهیونستی جهانی:
باید بدانیم که رابطۀ مستقیمی میان وجود رژیم اشغالگر در قلب سرزمین اسلامی و حفاظت از منافع غرب درین منطقه وجود دارد. غرب، بعد از پایان یافتن دور استعمار قدیم وقوت گرفتن حرکت استعمار زدایی در عالم اسلامی، مجبور بود بخاطر متفرق نگهداشتن دنیای عرب و دوام غارت ثروتهای سرشار این منطقۀ نفت خیز، در کنار نصب قیادتهای وابسطه درین منطقه، وجود نا متناجسی را در آنجا زرع کند که نه از لحاظ دینی و تاریخی با نسیج موجود در منطقه همخوانی داشته باشد و نه هم دوام آن بدون کمک غرب ممکن باشد. غرب ازین کار، دو هدف کلان داشت، یکی دوام تسلط سیاسی و اقتصادی در منطقه، دوم از بین بردن چانس خیزش و نهضت دوبارۀ جهان اسلام و قیام آن در برابر غرب، بعد از سقوط خلافت عثمانی. بناءً رژیم صهیونیستی دولت اشغالگری است که جبراً و به اساس یک توطئه، بر سرزمین فلسطین مسلط ساخته شده است. این کیان نامشروع، بخاطر زنده ماندنش به کمک غرب نیاز دارد و غرب هم بخاطر منافغ استراتیژیک خودش، به شکل قوی در کنار آن ایستاده است. اولین شرط کمک امریکا به یکی از دول خلیجی و کشورهای شرق میانه همین است که متعهد به امنیت رژیم اشغالگر بوده باشد، به همین خاطر، امریکا و کشورهای مقتدر اروپایی علناً و با تمام قوا در کنار رژیم اشغالگر قرار دارند و هر جنایت آنرا توجیه می کنند، اما با صد تأسف که کشور های عربی، بخاطر روابط شان با امریکا وغرب و به علت ترس از رژیم اشغالگر، یک قدم جدی هم در مورد دفاع از فلسطین و حقوق فلسطینیها بر نمی دارند و نه هم با صراحت، جنایات رژیم صهیونستی را تقبیح می نمایند.
- انتقال از کلام به عمل:
جنبش آزادی فلسطین به مرحلۀ اساسی رسیده و نشانههای سقوط رژیم اشغالگر از داخل، به وضوح مشاهده می شود، که آخرین نشانۀ آن عملیات طوفان آن، طوفان اقصای حماس با تلفات بیش از ۲۷۰ سرباز و افسر رژیم صهیونیستی، اسیر شدن بیش از ۲۰۰ و زخمی شدن هزاران تن دیگر میباشد. رژیم اشغالگر در اثر این عملیات غافلگیرانه، تصویری را که از خود به عنوان قویترین کشور منطقه، به جهانیان تقدیم نموده بود، از بین رفت. زیرا که نه اردوی به اصطلاح “شکست ناپذیر” آن کاری دربرابر مجاهدین توانست و نه هم استخبارات قوی آن موفق شد از وقوع حمله، اطلاعات قبلی به دست آرد. در مقابل چنین عملیات کامیاب، رژیم اشغالگر تصمیم گرفته بخاطر اعادۀ حیثیت از دست رفته، کار روایی انتقامیای را به راه اندازد که اهداف مهم آن چنین است:
- بمباردمان وحشیانۀ هوایی بخاطر توبیخ مردم غزه به اینکه چرا از طوفان اقصی و حرکتهای مسلح ضد اسرائیل، حمایت می نمایند.
- افزایش تلفات فلسطینیها به دو یا سه چند تلفات اسرائیلیها، تا به اصطلاح بینی خمیریای برای خودشان بسازند و حکومت لرزان صدر اعظم نتنیاهو از هم نپاشد.
- مجبور ساختن ساکنین مناطق شمال غزه، به مهاجرت به جنوب آن، به نیت راندن دائمی آنها به خارج از فلسطین درست مانند آنچه که در جنگ ۱۹۴۸م انجام دادند و در اثر آن، مهاجرت های موقت فلسطینیها بخاطر جنگ، به مهاجرتهای دائمی به خارج از فلسطین مبدل گردید.
- محروم کردن حرکت مقاومت فلسطین و مجاهدین حماس از حمایت مردمی، داخل ساختن آنها در لیست جریانات تروریست ( به تعبیرغرب و به کمک آن) در سطح سیاسی و محو نهایی آنها در شمال غزه، به وسیلۀ استعمال خطرناکترین انواع اسلحه، به شمول سلاح تقلیدی ممنوعه. ناگفته نماند که در وضعیت کنونی، اغلب افراد و طرفداران رژیم اشغالگر، اقدام به جنگ زمینی و دخول به غزه را به عنوان خود کشی و انتحار برای اردوی مورال باختۀ این رژیم می دانند.
- در چنین شرائطی، بی تفاوت نشستن و تنها به تأئید زبانی و دعا اکتفا کردن برای هیچ مسلمانی، به خصوص مردم عدالت خواه و صلح پسند افغانستان، مناسب نمیباشد. کمک مالی درین وقت، بزرگترین ضرورت غزه، بخاطر تهیۀ مواد غذایی، تیمارداری بیماران، خدمت بی جا شده گان وغیره حاجات انسانی می باشد. افغانهایی که توان دارند، در کنار کمک به زلزله زده گان غرب کشور، باید از طریق مؤسسات خیری مطمئن فلسطینیها که در کشورهای مختلف جهان فعال است، کمکهای بشریشان را برای مردم فلسطین، برسانند. و طبعاً همه میدانیم که جهاد بالمال، در فضیلت خود، کمتر از جهاد میدان نیست. دومین مسئولیت عامۀ افغانها، کوشش در جهت درک درست قضیۀ فلسطین، فهم دقیق اوضاع جاری و در نتیجۀ آن، تأئید قوی مقاومت در غزه و تقبیج جنایات رژیم اشغالگر بر مردم غزه و کل فلسطین میباشد. در کنار این، امارت اسلامی افغانستان باید به شکل دوامدار، جنایت های روزمرۀ اردوی رژیم اشغالگر علیه مردم غزه را تقبیح نموده، شرکای جنایت این رژیم، به شمول امریکا و دول اروپایی را از دخول در دشمنی آشکار با ملتهای مسلمان، برحذر دارد. با وصف عدم اعتراف جهان به امارت اسلامی، باز هم با تصویر خوبی که به عنوان شکست دهندۀ امریکا در اذهان جهانیان دارند، چنین مواقفی، تأثیر مثبت خود را به نفع آزادی فلسطین و روسیاهی بیشتر رژیم صهیونیستی، در قبال خواهد داشت.
پایان
[۱] https://www.aljazeera.net/news/alquds/2016/7/18/الزاوية-الأفغانية-بالقدس-اعتزال-